وقتی در سایتهای کتاب میچرخم و کتابگردی میکنم. هر کتاب را جوری تبلیغ کردهاند که انگار اگر آن را نخوانی به ذخیرهی مطالعاتی و علم و دانش و معرفت خودت خیانت کردهای و یا مثلاً اگر آن کتاب را نخوانی، گویی هیچ کتابی را نخواندهای. امّا گاهی همان کتاب را میخری و با هزار شوق و ذوق بازش میکنی و میبینی اصلاً آن چیزی نیست که دربارهاش نوشته بودند و تو تصوّرش را میکردی!
امّا خوبی کتابهای کاغذی این است که شناخت خوب از بدشان خیلی طول نمیکشد. کافی است چند صفحه از یک کتاب کاغذی و یا حتی تمامش را بخوانی تا بفهمی که این کتاب آیا واقعاً آن یار مهربان و دانا و خوشبیانی که مرحوم عباس یمینی شریف در آن شعر زیبایش گفته بود، هست یا نیست، امّا حکایت دوستهای غیر کاغذی، حکایتی دیگر است. گاهی سی، چهل و حتی پنجاه سال با کتابهای غیرکاغذی زندگی میکنیم و بعد متوجه میشویم که آن کتابی نبودند که میپنداشتیم. کتابهای غیرکاغذی در اکثر مواقع کلمات زیبایی را خطاب به ما میگویند ولی معلوم نیست آنچه در ذهن دارند و آن هدفی که از گفتن آن کلمات زیبا دنبال میکنند، به آن زیبایی است یا خیر. چه بسا دوستان غیرکاغذی که از ما دلبری کردند و چون ترکان غارتگر از ما دل بردند به یغما، ولی با گذر زمان، ما را زهرهترک و ترک کردند.
هر کدام از ما کتابی هستیم. کتابی خوب یا بد، کتابی سرگرمکننده و یا آموزنده. کتابی هدایتگر و یا از راه به در کننده. ما انسانها، همگی کتاب هستیم. کتابی که با هر روز عمر، بر صفحات و کلماتش افزوده میشود.
آنچه در زیر جلد یک کتاب نهفته است بسیار شبیه است به آنچه در زیر جلد (پوست) ما نهفته است. در میان ما انسانها، کتابهایی هستند که شروع خوبی ندارند، ولی پایان خوبی دارند. کتابهایی هستند که شروع خوبی دارند، ولی پایان خوبی ندارند. کتابهایی هستند که تمام صفحات و کلماتشان خوب، زیبا و ستودنی است. کتابهایی هستند که فقط جلد زیبایی دارند، ولی متن و محتوای خوبی ندارند. کتابهایی هستند که اصلاً جلد زیبایی ندارند ولی متن و محتوای بسیار خوبی دارند. کتابهایی هستند که با کلمات زیبا و موزون، اهداف زشت و ناموزنی را دنبال میکنند و کتابهایی هستند که با کلمات نه چندان زیبا و موزون، اهداف زیبا و موزونی را دنبال میکنند.
همانطور که در میان کتابهای کاغذی، کتابهایی وجود دارند که تمام آنها را نویسندگانشان نوشتهاند و کتابهایی نیز وجود دارند که تمام متن آن را دیگران گفته و یا نوشتهاند و بلغوری از دیگر کتابها هستند. کتابهایی به ظاهر در یک مجلّد که متشکل از قطعات پراکندهای از چندین جلد کتاب دیگر هستند. در میان ما کتابهای غیرکاغذی نیز هستند کتابهایی خودساخته و خودپرداخته و همچنین کتابهایی که چیزی از خودشان ندارد و آش شله قلمکاری هستند از دیگران!
بد نیست گاهی خودمان را ورق بزنیم. تک تک جملهها و کلماتمان را از نو بخوانیم و ببینیم چقدر از این کتاب را خودمان نوشتهایم و چقدر را دیگران؟ اگر خودمان نوشتهایم، بنگریم که چقدر از این خود، خود و چقدر از این خود، از خود بیخود بوده است؟! اگر دیگران نوشتهاند، بنگریم که این دیگران چگونه دیگرانی بودهاند؟ چقدر از این دیگران، خودی بودهاند و چقدر از این دیگران، بیخودی؟! بد نیست گاهی خودمان را ورق بزنیم. ببینیم تا الان چگونه کتابی بودهایم و داریم از خودمان چگونه کتابی مینویسیم! آیا از آن دست کتابهای جذابی هستیم که دیگران اگر ما را بیابند، با اشتیاق ما را تا آخر خواهند خواند و یا پس از کمی ورق زدن به گوشهای پرتابمان خواهند کرد؟! چگونه کتابی هستیم و یا چگونه کتابی داریم میشویم؟
قبل از انتشار این متن، جستجو کردم تا ببینم این تیتر تکراری است یا خیر که دیدم دوست عزیزی قبلاً این تیتر را زده است و نوشتهای مشابه ولی با نگاهی متفاوت نوشته است. بر خود لازم میدانم که از آن یادداشت خوب نیز یاد کنم:
یادداشت قبلی:
یادداشتهای پیشنهادی:
حُسن ختام: به نقل از کتاب «هرتزوگ» نوشتهی «سال بلو»
آدمهای بافرهنگ، بهترین چیزهایی را که در کتابها پیدا میشود را انتخاب میکنند و خودشان را در آن میپوشانند، همانطور که بعضی از خرچنگها خودشان را با علفهای دریایی خوشگل میکنند.