ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

?گوش کن!?

https://www.aparat.com/v/Z0jeO/Mozart_Don_Giovanni_Overture

وقتی گالیله با تلسکوپی که خودش ساخته بود به رصد آسمان‌ پرداخت و توانست لکّه‌های سطح ماه را مشاهده کند، هم خودش و هم جهان از پیدا شدن این‎ لکّه‌‎ها شگفت‌زده شدند. وقتی کاسینی با تلسکوپش لکّه‌های روی سیّاره‌ی مشتری را کشف کرد، هم خودش و هم جهان شگفت‌زده شدند. هنوز هم که هنوز است وقتی آدمیزاد، به واسطه‎‌ی پیشرفت بیشتر در علم، لکّه‎‌های جدیدتری را در آسمان پیدا می‌‎کند، شگفت‎‌زده می‎‌شود. لکّه‌های روی آسمان همیشه مهم بوده و هستند.

امّا این‌جا روی زمین، خیلی قبل‌تر از کشف لکّه‌های روی آسمان، فلاسفه، شعرا، ادیبان و هنرمندان پاک‌پ‎ندارِ پاک‎‌گفتارِ پاک‌‎کرداری که نگران آدمیزاد و دغدغه‎‌مند آدمیّت بودند، به کشف لکّه‌های ننگی که زمین و زمینیان را درنوردیده‌ بودند، نائل می‌آمدند ولی کمتر کسی، به آن‌‎ها و کشفیاتشان، حتی نظری می‌انداخت. هنوزم که هنوز است فلاسفه، شعرا، ادیبان و هنرمندان پاک‎‌پندارِ پاک‎‌گفتارِ پاک‎‌کرداری که نگران انسان و دغدغه‌‎مند انسانیت هستند، لکّه‌‎های ننگی که زمین و زمینیان را درنوردیده است کشف کرده و به قلم و بیان می‌آورند، ولی کمتر کسی، به آن‎‌ها، نوشته‎‌ها و بیانشان اهمیت می‎‌دهد.

آن‎‌جا، آن بالا، بر روی آسمان، لکّه‎‌ها آن‌قدری که باید مهم نیستند، ولی مهم و مهم‌تر می‎‌شوند. یعنی مهم و مهم‌ترشان می‎‌کنند! این‌‎جا، این پایین، بر روی زمین، هیچ لکّه‌‎ای مهم نیست. یعنی مهم است. خیلی هم مهم است. ولی هر روز بیشتر از دیروز، از اهمیتشان می‌‎کاهند!

لکّه‌‎های زمینی به صورت تصاعدی در حال تکثیر هستند. دیری نخواهد پایید که انسان‎‌ها در این لکّه‌‎ها غرق خواهند شد. شاید هم غرق شده باشند. شاید چیست؟ حتماً غرق شده‌‎اند و یا در حال غرق شدن هستند! گوش کن! نمی‌شنوی؟ خوب گوش کن! صدای فریادهایی که شبیه به صدای غرق‌‎شدگان می‌ماند را نمی‌شنوی؟!

حضرت سعدی در گلستانش: «منجمی به خانه درآمد، یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب برخاست. صاحبدلی که برین واقف بود گفت: تو بر اوج فلک چه دانى چیست / که ندانى که در سرایت کیست

پوستر فیلم Dont Listen 2020
پوستر فیلم Dont Listen 2020

پ.ن: موسیقی ابتدای متن، اپرای "دون ژوانی" یا "دون جیووانی"، شاهکار "موتزارت" یا "موتسارت" است. انتخاب این آهنگ برای یادداشت، اصلاً شانسی نبوده است!

دو یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-xgqlwxo6y7js
https://virgool.io/weeklyChallenge/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-sbkihzfabbsh
حُسن ختام: به نقل از کتاب «مردن که جُرم نیست» نوشته‌‎ی آقای «مهدی مظفری ساوجی»

تمام داروخانه‌های شهر را زیر و رو کرده بود. می‌گفتند چند قلم از داروها دیگر وارد نمی‌شود و قرار است بقیه را هم رفته‌رفته از فهرست واردات خارج کنند. مسئولان مربوطه ایراد گرفته بودند که چرا اصلاً باید یک چنین دردهایی در کشور وجود داشته باشد که ما بخواهیم ارز کشور را که با چه والذاریاتی از دل طلای سیاه بیرون می‌کشیم در حلقوم بیگانگان بریزیم. این‌ها را سلیمان می‌فهمید. نرگس می‌فهمید. حتی در و دیوار و اشیای خانه هم‌ می‌فهمیدند. اما دردها، دردها نمی‌فهمیدند. گوش‌شان بدهکار این حرف‌ها نبود. خوب می‌دانستند باید دقیقاً چه ساعتی دست به کار شوند یا دست از کار بکشند. کافی بود فقط چند ساعت پاروکستین یا لوکساپین به نرگس نرسد، آن وقت سلیمان باید کار و زندگی‌اش را تعطیل می‌کرد و چارچشمی مراقب دردهای نرگس بود که یک وقت تصمیم احمقانه‌ای نگیرند.

دلنوشتهخودشناسیادبیاتشعرفلسفه
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید