کولاجگ·۴ سال پیشببخشید، عصبانی نمیشم!از جیغ و داد؟ بدم میاد! از فحش؟ بدم میاد! شکوندن وسایل؟ نمیتونم خسارت بزنم! گله و شکایت؟ ملت کوهی از غمن! فرار از موقعیت؟ اگه من نباشم کی…
کولاجگ·۴ سال پیشمصلحتبینِ دروغگو!تا لحظهی آخر، تا وقتی که با چشمای خون و گریونم بهش پیام دادم که نمیتونم، نمیتونم باشم و نباشی! از همه کمتر باهام ارتباط داشته باشی! حواس…
کولاجگ·۴ سال پیشاز رنجی میکشم که از آن من نیست ...گاهی دردها فراموش نمیشن، و هر تلنگری حتی کوچیک، حتی ناچیز از پشت کوه خاطرات غل میخوره و غل میخوره و بزرگ و بزرگتر میشه تا درست وسط یه ر…
کولاجگ·۵ سال پیشیه داستان تکراری!این متن اینجا باشه، فقط چون هیچ جا نگفتمش ولی ازوناییم که با نگفتن میمیرن! دوستانه بگم، اصلا توصیه نمیشه واسه خوندن!
کولاجگ·۵ سال پیشسلام! من ویرگولیم!راستش من شلختم، ذهنم بیشتر البته. شاید بتونم اتاقم رو با دستمال و جارو تمیز کنم، اما اون چیزی که اون تو هست (و گفته میشه که پوکه!) با قلم م…