علیرضا جوکار·۵ ماه پیشلعنت به پلنBشخصی جهنم را اینطور برایم تعریف کرد: شخصی که خودت ساختی، شخصی که میتوانستی باشی رو ملاقات خواهد کردمارک فیشرتوی این چند پاراگراف ، صحبتم در…
علیرضا جوکار·۳ سال پیشآيينهیادمه وقتی از سرما داشت می مرد ، دستاشو گرفتم و گذاشتمش جلوی دهنم و سعی کردم با بخار یکمی دستاشو گرم کنم .زمستون بود . هوا خیلی سرد تر از ا…
علیرضا جوکار·۳ سال پیشپاییزپاییز همه چیز منه ...این تنها جمله ای بود که تونست این پادکست رو بسازهسال 97 بود . یه عصر بارونی تو جاده . نمیدونم چی شد . تو چه حالی بود…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشخودنوشته ( قسمت آخر )ساحل بود و شب .صدای مرغ دریایی بود که از بالای دریا شنیده میشد .مَد شده بود .آب دریا که به پام میخورد ، آرامشی عجیب و تداعی میکرد واسم .بوی…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشخودنوشته ( قسمت 5 )زیاد نیست تا ته بخوان ...من را سلام کن.جواب سلام واجب است .فکرم را میخوانی ؟ نمیتوانی ؟ قرار هم نیست که بتوانی . بگذار کمی راهنماییت کنم .م…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشخودنوشته ( قسمت 4 )مامان بزرگم همیشه میگفت قبل از اینکه ساعت 2 بشه بگیر بخواب .2 به بعد بی رحمه .سوادی نداشت ولی میگفت 2 به بعد یه هرمون تو وجودت ترشح میشه که…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشخودنوشته ( قسمت 3 )شب بود و سوار تاکسی بودم .نور چراغ خیابون از رو سرم پشت سر هم رد میشدن و تو سایه های خودشون گم .هوا بوی عجیبی میداد ، یه چیزی بین شب بو و م…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشنقد و بررسی انیمه ERASED(شهری که من تنها درآن گم شده ام)یک هفته گذشت و حدود ده دقیقه از تموم شدن این سریال 12 قسمته میگذره .در یک کلام : (( شاهکاری که دلتان نمیخواهد تمام شود ))شاید فک کنید دارم…
علیرضا جوکار·۴ سال پیشخودنوشته (قسمت2)خسته بود از وضعیتی که توش بود. از حالی که کلمه ای برای توصیفش نداشت .خسته از آدما ، از شهر ؛منزوی و افسرده توی خودش هضم میشد .چشای قرمز پر…
علیرضا جوکار·۴ سال پیش(خودنوشته)قسمت اول ((چیزهایی هست که نمیدانی ))تنهایی مثل بارون میمونه!تا به خودت میای میبینی خیییییسسسس شدی !اولاش خوبه ها شاید بگی نه من بارونو خیل…