MaHasta Rad1991·۳ سال پیشاینجا جهنم استمنتشر شده در چوکزمین، همان زمین همیشگی نبود. مجید تمام روزهای خدمتش را روی این زمین راه رفته بود. میدانست از کدام کوچه میتوان رفت تا به خ…
MaHasta Rad1991·۳ سال پیشپائیز منپائیز چهارده سال پیش بود. انارها را میشکافتیم و دانههای دلشان را بیرون میکشیدیم. آن زمان شروع هیچ چیزی برایم مهم نبود. زمان تنها میگذش…
MaHasta Rad1991·۳ سال پیشجایی برای پر کردن کاغذهای بیخطروز اول مدرسه است. بچهها برای رسیدن به مدرسه شوق خاص خود را دارند. دختر میخواهد همانی باشد که دوست دارد (پرنسسی با لباس چیندار و به دور…
MaHasta Rad1991·۳ سال پیشهَرَس. نسیم مرعشیچند بار اتاق را بالا و پایین کردم. عرض را بر طول و طول را بر عرض ضرب کردم و حالا ترجیح میدهم تنها کلمات دستور بدهند که کجا باید برویم... ه…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیشچشمهای بی فروغبخوان مرا ز چشمهای بی فروغببر مرا به عمق جاودانگیبدان که از کنار لحظههای تونمیرسد که دست من به خستگیکدام کوچه از تو دور بوده استکه این…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیشمعنای فراموشیمن مستم و رندانهدر خلوت و خاموشیچشمان تو را بوسممعنای فراموشیدر دست تو گل دادمدر چشم تو روئیدمای جان به فدای تو چندیست که خاموشیدرویش صفت گ…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیشمی نویسممی نویسم از تو ای آرام جاندر گذار لحظه های بی امانمی نویسم، زندگی چون بازی رندانه ایمی رباید از دلم جانانه ایتو میان خنده ها و گریه هادور م…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیشمن این نیستمنمیخوابد این قلب آشفتهامبه فکر تمنای ناگفتهامکه گر دوست دارم تو را، بی سببنگو کار سیب است و حوا و لبدلم جز نگاهت مسیری نداشتکه واماندم ا…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیششادیهای کوچک منشادی گاهی آرام میآید، روی شانههایت مینشیند و دلت را میلرزاند. و همین یک لرزش کوچک، همین کافیست را غمها بروند و باز لبخندها صورتت را زی…
MaHasta Rad1991·۴ سال پیشتومن از بغض جهان هیچ نمیدانم و میپندارمزندگی در پس چشمان تو مأوا داردزندگی سر به سر از روشنی روی تو میخواهد گفتهر طلوع هر غروبدر گرفتاری ز…