شب که می رسد
عطر تو وجودم را لبریز می کند
شب آرامش است و تو هیاهو
ولی تو قوی تری
خواب را از چشمانم می ربایی
تو سارقی
من مال باخته ی توام
دلم را برده ای
فکرم را دزیده ای
آرامشم را ربوده ای
ولی دادگاه هم تشکیل شود
حاکم به نفع تو حکم میکند
و من محکوم می شوم ..
سید مهدار بنی هاشمی
از من بیشتر بخوانید :
1-رمان پدر عشق بسوزد
2- رمان یک عاشقانه سریع و آتشین
4-ببخش تا بدست بیاری
5-ازینور بوم بیفتیم یا ازون ور بود؟
6-چطور مشکل خود (با بی معرفتی دیگران) را حل کنیم؟
7-معرفی کتاب "حاج قاسمی که من میشناسم"
8-معرفی فیلم "ملاقات خصوصی"