Behrad Davoodi·۴ ماه پیشایستگاه اخر۱:نیامدیو چهارشنبه روی دستم ماند.۲:نقطهی انتهای متنتقلبی استهنوز پرانتز باز است۳:با تو آ…
هادی اکبرزادهدرمیولستان·۱ سال پیشایسگا کردن یعنی چی؟! ایستگاه کردن؟!ایستگاه کردن یعنی اسکل کردن یه نفر ولی خو همه چی به اینجا ختم نمیشه!
Maryam·۲ سال پیشکجایی؟!اونروز صبح هم مثلِ بقیه روزا از خواب پاشدم و آماده شدم که برم مدرسه.لباسامو پوشیدم یه صبونه مختصر خوردم و بدونِ اینکه کسی رو از خواب بیدار…
پرباز | ParBaz·۶ سال پیشاتوبوس شلوغپاهایم را سریع بلند میکردم و دوباره محکم به زمین میکوبیدم. هر بار قدمهایم را تندتر برمیداشتم، صدای شالاپ شولوپ آب را زیر کفشهایم میشن…
mehrdad.kolagar·۶ سال پیشسفری عجیب از کرج تا تهرانگاهی باید نگاهی متفاوت به روزمرگی های خود داشت. شاید نگاهی عجیب . . .
شادی ثروت·۶ سال پیشعزتنفسکنار دستگاه کارتبلیط اتوبوس سه تا بچه قد و نیمقد دختر و پسر ایستادن. با قیافههای مظلوم اما متفاوت با مظلومنمایی همیشگی. حدسم اینه وقتی برسم آقای مسوول ایستگاه ازم میخواد برای این بچهها کارت بزنم. اما ازم نمیخواد. منتظرم بچهها بخوان. پسر بزرگتر که به نظر پانزده ساله میاد دست دختر کوچک که به نظر شش ساله میاد رو گرفته. دختر توی دستش...
حسین قربانی·۷ سال پیشنیاز نیست کاپشن بپوشیم 14 - روز آخر"قاسم" دوست داشت برویم پرسپولیس، تا نماد ایران را تماشا کند، در طول مدتی که شیراز بودیم، وقت نداشتیم و تمام مدت یا آزمایشگاه یا بیمارستان بودیم، برای همین دیشب قبل از اینکه از هم خداحافظی کنیم، گفت فردا صبح برویم مرودشت. بلیط قطار برای ساعت 7 بعد از ظهر بود، صبح تا ساعت هفت کاری نداشتیم و میتوانستیم بدون مشکل برویم و برگردیم، به نظرم رسید برای دوری از اتفاقا...