hanienegari·۳ ماه پیشتعلقتعلق، مانند رشتهای نامرئی و در عین حال قدرتمند، ما را به دنیای اطرافمان پیوند میدهد و به زندگیامان رنگ و معنا میبخشد.
بانوی اولدرشبنامههایِ زنانه·۲ سال پیشجای منبدترین و شاید بهترین اخلاق من اینکه یه روز صبح از خواب بیدار میشم و هیچ حسی به آدمی که دیشب ناراحتم کرده ندارم.
ستارهدرمن + کتاب·۲ سال پیشسلام بر ابراهیمچقدر اسم این کتاب را دوست داشتم، هر وقت اسمش به گوشم میخورد احساس آرامش میکردم اصلا نمیدانستم چرا این اسم اینقدر آرامش دارد، چند سال پیش…
mohiدرکتاب باز·۳ سال پیشنبض مرگبیدار میشم، سرم انقدر سنگین هست که نتونم از بالشت بلندش کنم خیره میشم به سقف و باریکه نور گوشه اتاق ، مامان پنجره رو باز کرده صدام میزنه ام…
مریم شید پیلهور·۳ سال پیشدلکندنی که دیده نمیشود!جداشدن و دلکندن همیشه از آدمها نیست. اینبار از یک شهر دل کندم!
حسین خضوعی·۴ سال پیششُکوه چه باشکوه است سمفونی پاییز !از هزار رنگفقط یکصدا به گوش میآید:بیا که قصرِ أمل، سخت سست بنیاد استبیار باده که بنیادِ عمر برباد استغلام هم…
nasimaakbarpourدرفراموشی·۴ سال پیشمن فقط جسم ام را با خودم بردم!حباب های خالیتمام واحد های گذرانده شده همان طور که آخر ترم سریع وارد مغزم می شوند، بعد امتحان،سریع کوچ می کند و می روند و تنها ردی کوچک در…