Lonarkaidدرتاریکی·۲ ماه پیشبهرنگ طوفانشمع بیپروانه ام؛ دلمرده تر از درخت بیشاخوبرگ عاری از سایه.برگ پاییزم؛ بیپناه تر از اسیر یک باتلاق فرومایه.به رنگ طوفانم؛ نومیدتر از…
ابوالفضل رادمودبدرتاریکی·۳ ماه پیشتوهمقناعت میکنم بادرد و زخم چون پایان نمی یابد ،برخی چیزها هستند که هرگز به باد نسیان نمیرود و ما هرگز نمیتوانیم از آنها بگریزیم مانند محک زن…
محمد مهدی نادری·۴ ماه پیشدر فضیلت نگاه!گلفروش سر کوچه داشت گلدانهایش را مرتب می کرد. او که از کنارش رد شد حس کرد گلدانها را رها کرده و از پشت به او زل زده است.
Lonarkaidدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۴ ماه پیشپروانهبعد دو ماه و نیم... یک نوشته رندم، صبح امتحان..!
Godin Farsi·۸ ماه پیشتوهم دغدغهوقتی سازمانها بزرگ میشوند، تصور ما از اهمیت دادن آنها تنها توهمی بیش نیست...
رسول مجیدینیا·۹ ماه پیشنوبتِ ون گوگ شدن است!1.دوستی داشتم که مدام گل میکشید، عرق میخورد و آروغاش را با جملاتِ عمیق و استخوانسوزِ نیچه میزد. زمانِ مستی قلم به دست میگرفت به این خ…