Ards·۱۱ روز پیشوارث معبد خاموش(بخش چهارم)هوا در شهر بوی خفقان و دود میداد. خیابانها باریک، سنگی و تاریک بودند؛ طوری که اگر شمعی در باد خاموش میشد، انگار تاریکی از دیوارها بالا م…
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه·۱۳ روز پیشدعوای فرسایشی بر سر یک جوی آب (۱)این عصبانیت من دریکی از روزهای اتفاق افتاده در جریان اتفاقات است.
تشویش!درصاحبان قلب های صورتی·۱۵ روز پیشآدمها خیلی با هم فرق میکنند؛ خیلیحس میکنی زیباترین حرفهای عمرت را شنیدهای، کمی بعد..
Ards·۱۵ روز پیشجن زیبای من(قسمت چهارمشبِ «وادیالضلال» میسوخت.نه با آتش… با خشم.پنج قبیله، هرکدام با رنگ جادوی خود، در پنج سوی دایرهی عظیم شنها ایستاده بودند:سَریا – ظُلَمات…
Melika Z·۱۶ روز پیش(اعترافات چهار صبح من برای سوفیا...)ساعت حوالی دوِ نصفشب است و من برای تو نامه مینویسم، سوفیای عزیزم. در نامهٔ امشب میخواهم برایت از آدمهای دورم بگویم؛ آدمهایی که…
مصطفی بابائی·۱ ماه پیشپهلوان پنبهکفشهایم در هر قدم به زمین میچسبند و جدا میشوند. در سکوت کوچه، صدای لمس چیزی چسبناک از آنها به گوش میرسد. سرم را برمیگردانم، مسیر حرک…
مصطفی بابائی·۱ ماه پیشدر ستایش ضدقهرمانهاحداقل یک نفر را میشناسم که بیشازحد صادق است. دستت از درونش رد میشود از بس شفاف است. حتی پشتش را میتوانی ببینی. او راحت به چشمهایت زل م…
لیلا طیبی·۱ ماه پیشآیدا عمیدیآیدا عمیدیخانم "آیدا عمیدی"، شاعر ایرانی، زادهی ۲۴ دی ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، در تهران است. او دارای مدرک کارشناس ارشد شیمیفیزیک است، و عضو هیئ…
Ards·۱ ماه پیشآخرین جاویدان قسمت 6صبح از دل مه بیرون آمد، اما نه آن صبحهای آرامِ شوش.هوا سنگین بود، انگار چیزی روی سینهی جهان نشسته باشد.پرندگان آواز نمیخواندند؛درختان تک…