مهدی هاشم زاده·۴ روز پیشمعرفیدر این متن معرفی کوتاهی از خودم کردم و یک توضیح در مورد بخش اول مطالبی که قرار است در اینجا بنویسم.
هفته نامه صدای آزادی·۶ روز پیشکسی که شبیه قصه هایش بود / علی رسولی..شب و برف و سرما، گردنهی« مله ماس» سنقریخبندان و بوران. وجه مشترک من و او هر دو زندان رفته، کتابخوان، روزنامه نگار ، او قصه نویس و من عاش…
بهار·۸ روز پیشماهیبهار خانمی در یک شهر بندری بود شهری در آنطرف صخره ها ی ساحل ....اومشغول ماهیگیری از دریابود ...ماهی هارا به بازار می برد و می فروخت ...شغل…
صدرا·۹ روز پیشجنگل هزار درختداستان جنگلی که هزاران درخت دارد و هر کس در این جنگل زندگی کرده، از میوههایش بخورد و از جویبار جاری در جنگل بنوشد، جاودان خواهد شد...
مبینادرنامـهای به تو که نمیخوانی·۱۰ روز پیشاین برای توست، اگر خواستی بدانی.برگشتم اینجا، برگشتم کمی از درونیاتم را اینجا خالی کنم، خیلی جالب است اینکه تو انگاری بلند بلند حرف های توی سرت را در ملا عام در اینترنت آش…
سارا قرائي·۱۰ روز پیشداستان نوشتن این کتاب: قصه های پنهان آدم هاپایان، همیشه پایان نیست. گاهی پایان یک آغاز تازه است.این جمله روایت حال روزهایی است که فکر می کردم همه چیز تمام شده است و من دیگر کاری برای…
فوآد شعبانی·۱۳ روز پیشقصه شب بابا | شیرظالم و مورچه های زحمتکششیر غرّان با پنجههای بزرگش لانهی مورچهها را خراب کرد و بسیاری از آنها را آواره کرد. مورچهها که از این بیعدالتی به شدت ناراحت بودند، ت…
ن ·۱۴ روز پیشاین قصه سر دراز داردحال خوبی برای تمرکز و فکر کردن و نوشتن ندارم. خیلی وقت هم هست که ننوشتهام. این یعنی خیلی وقت است که از شنیدهها و چشماندازهایم دور شدهام…