آفره دخت·۲ روز پیشحسوددوتا ادم حسود دارم تو زندگیم . به چی حسودی میکنن نمیدونم راستش از نظر من زندگی اونها ایده آل تره . بنظرتون چیکارشون کنم که اذیتم نکنند ؟
کیا بهرامی·۱۳ روز پیشانگار کور شدیم...ما آدمای اهل زمین یه حالی داریم که وقتی از بودن کسی خیالمون راحته و حس می کنیم طرف انقدر خاطرمونو می خواد که دیگه همیشه هست و همه جوره هوام…
محمد خضری·۱۷ روز پیشنقل هر جور که از خُلق کریمت کردندنقلِ هر جور، که از خُلقِ کریمت کردند قولِ صاحب غرضان است، تو آنها نکنی
آفره دخت·۱۸ روز پیشچه کسی در آیینه او را دیده است ؟سکوت پررنگ ترین صدای عالم است و صدای سوتی خیالی که در ادامه آن شنیده میشود گوش خراش ترین صداهاست . : تو دوستم داری و برای همین این کار کرد…
داستان گودرداستان گو·۲۲ روز پیشداستان رمز گشایی در پاریس (بخش دهم)بخش دهم: پایان یا شروع جدید؟آرمان و کمیل در دنیای تاریکی ایستاده بودند. هیچچیز جز سکوت و سایهها آنها را احاطه نکرده بود. هر گام که برمی…
داستان گودرداستان گو·۲۲ روز پیشداستان رمز گشایی در پاریس (بخش نهم)بخش نهم: کشف حقیقت (ادامه)آرمان و کمیل ایستاده بودند، بهدقت به صدای موجود نورانی گوش میدادند که همچنان در فضا طنینانداز بود. اما احساسات…
داستان گودرداستان گو·۲۲ روز پیشادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش هشتم)انتشارات داستان گوادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش هشتم)آرمان و کمیل پس از شنیدن آخرین هشدار موجود نورانی، برای لحظهای در سکوت فرو رفت…
داستان گودرداستان گو·۲۲ روز پیشادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش هفتم)انتشارات داستان گوادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش هفتم)آرمان و کمیل از دنیای ناآشنا و عجیبوغریبی که در آن گیر افتاده بودند، به شدت مت…
داستان گودرداستان گو·۲۲ روز پیشادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش ششم)انتشارات داستان گوادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش ششم)🚪🌠آرمان با دستان لرزان به موجود نورانی نگاه کرد. همهچیز در یک لحظه متوقف شد.…
داستان گو·۲۲ روز پیشادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش پنجم)انتشارات داستان گوادامه داستان: رمزگشایی در پاریس (بخش پنجم)🔮🌌لحظهای که فشار دکمهها روی صفحه نمایشگر نهایی شد، آزمایشگاه به لرزه درآمد.…