ماهنامهی دانشجویی «داد»·۶ سال پیشداستان/ خون جهنده (3)محمد زارع/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریفسوم: آغامحمدخانرهایم کن. رهایم کن. مطیع گردد بحق مدوح. رام گردد. الی السبعه المافی متلجی القیامه. قیامت. بسم الله. بسم الله. افاقه نکرد. دستم را گرفته بود و میک...
ماهنامهی دانشجویی «داد»·۶ سال پیشداستان/ خون جهنده (2)محمد زارع/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف دوم: قربانگاهصدای باد را که شنیدم، رویش را خاک ریختم و از بیابان برگشتم به شهر. کاغذ را از جیبم درآوردم و خواندم. اینها را نوشتهبود:
ماهنامهی دانشجویی «داد»·۶ سال پیشداستان/ خون جهنده (1)محمد زارع/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف اول: خانه هی به این آغامحمدخان میگویم کمتر توی این چهاردیواری تنگ سیگار بکش. این چهاردیواری با دیوارهای خیلیخیلی بلند. نمیبینی دیوارش سیاه شده، من هر از گا...
فاطمه محمدبیگی·۶ سال پیشکوهام، کوهی برفگرفتهعکس از تئاتر شکار روباه دکتر علی رفیعی داشتم توی دفتر ایدههام پی ای...