ساحل مرتضوی·۱۰ ماه پیشخستهام و خستهتراومدم از ادامه کتاب جمهوری افلاطون بنویسم ولی دیدم واقعاً الان ستم به خودمه این کار!خستهام، از همه چیز خستهام، از افلاطون هم خستهام. چه…
کامو·۱ سال پیششبنوشت-۱دیشب پشت تلفن با پدرم دعوا کردم، او هیچ تقصیری نداشت، فقط پرسیده بود که «با زندگیات میخواهی چکار کنی؟»، من هم گفته بودم «همین، همین که می…
عارف چراغی·۷ سال پیشروز دوم!روز اول جدایی، آدم این دوری رو باورش نمیکنه. به خودش دروغ میگه. مغزش تقلا میکنه که این مصیبت رخ نده،غافل از اینکه اتفاق افتاده! زمان معنا نداره، این لحظات خاطره...