13alishah·۴ سال پیشاولین دقایق تولدپس از یک طوفان طولانی، بر روی شنهای ساحل، از حال رفتهام. به سختی چشمانم را باز میکنیم. پیرامونم جز شن و ماسه چیزی نیست. چند باری تلاش می…
13alishah·۵ سال پیشپنجاه سال پس از قرنطینه خمودگی پیری در زندگی تو سرتاسری شده است. صدای آهنگی که در جوانی به آن گوش میدادی، فضای نیمه تاریک خانه را پر کرده است. می خواهی چیزی بن…
13alishah·۵ سال پیشمینیمالی برای مِیوقتی در آپارتمان را باز کردم، تاریکی به سمتم یورش آورد. از سکوت سراسری خانه وحشت کردم. چندباری همسرم را صدا زدم. جوابی نیامد. سراسیمه به سم…
13alishah·۵ سال پیشجَنگ مینیمالدو تا لیوان چای آورد. یکی واسه خودش یکی واسه من. کنارم نشست و بدون مقدمه برگشت گفت:"ولی جنگ بشه خیلی خوب میشه"در حالی که تعجب کرده بودم و ا…