بیآند·۸ ماه پیشکار درستخوب یادم نیست از آخرین یاداشت چی بهم گذشت، اما این روزها، بهتر احساس میکنم، بیشتر فکر میکنم و خوبتر با خودم کنار میام.از ضعف و ناتوانی و ند…
بیآند·۴ سال پیشدوباره تجربه کنمتقدیر رقم خورد و تردید سال گذشته تمام، چند ماهی هست که با شرکت جدیدی شروع کردم. تصمیم سخت و پر تلاطمی بود، عالی نیست ولی شکر خدا بهتر از او…
بیآند·۵ سال پیشپشت دیوار چوبی۴ ماه از مصاحبه فنی ام میگذره و ۴ روز از مصاحبه منابع انسانی.همون موقع هم تصمیمی قطعی برای جابجایی نداشتم ولی همیشه علاقمند بودم که خودم رو…
بیآند·۵ سال پیشمدتی گذشتهمدتی گذشته و دوباره حس و حال نوشتن اومده سراغم، دیشب تقریبا تا صبح بیدار بودم.سریال فرندز رو دو سال پیش شروع کردم و الان به فصل ۹ رسیدم، گم…
بیآند·۶ سال پیشولی چطورروشنایی و آرامش صبح جمعه خبر از روزی خوبی میداد. وسایلم رو با دقت زیادی توی کوله ام گذاشتم و برای اطمینان دوباره چک کردم.چهارشنبه صبح برای…
بیآند·۷ سال پیشچقدر افسوس میخورماین روزها چقدر افسوس میخورم وقتی میبینمبهترین لحظات عمرم به کار و تنهایی گذشت.و چه بسیار دریغ و آه و حسرت دارم، وقتی که آگاهم باقی آن هم، به همین شکل در حال سپری شدن است.من تقدیر و سرنوشتم را به آینده سپردم.
بیآند·۷ سال پیشبسیار فریبکاریستهمیشه تلاشم این بوده که به اخلاق و انصاف پایبند باشم. با اینکه با توفیقی همراه نبوده.چند روزی هست که ماجرای برو دوغت رو تبلیغ کن ذهنم رو مشغول خودش کرده.مخصوصا بعد اینکه فردوسی پور هم در نود دربارش اظهارنظر کرد. مگه میشه دیگه برای نوشتن دربارش طاقت آورد.
بیآند·۷ سال پیشته ماندهچطور میتوان آنرا در قالب کلمات بیان کرد؟دستم رو در جیبم به امید اینکه اسکناسی ته آن جا خوش کرده باشد فرو بردم.تلاش بی حاصلی شد.مدتی هست که رمز کارتم از یادم رفته و سهل انگاریم کار را به اینجا کشیده بود.کارتهای دیگرم را به نوبت به دستگاه می...
بیآند·۷ سال پیشکدام مان به گذر دقایق میاندیشید؟گوله برف بود که سمتش پرتاپ میکردم. سالها از آخرین برف بازیم میگذشت و گوله هام با فاصله اینور و اونور میخورد. حوالی ظهر با همکاران برای…
بیآند·۷ سال پیشبه انتظار بازگشت توبه نوازش سردی لطیفی که روی پوستم احساس میکردم، بیدار شدم. صبح زمستانی بی برف و باران. لذت لطافتی که داشتم مانع شد به سرعت برخیزم. آه خواب در این لحظات چه نعمت لذت بخشی است. از ربع گذشت، لیک نه هیچ چیز قادر نیست، مرا از این احساس دور کند، زمان چه کشیده و فضا آرام و چه پر سکون و سکوت، نشاطی نیست مگر همه در وجودم جمع و گرمایی که همه تنم در آن غوطه ور. آه این لحظات رو چطور...