فاطمه زهرا یعقوبیان·۱ سال پیشمن و سکوتدم دمای صبح از لابهلای دفترم، قصه برداشتممیخواستم این بار جای پرواز تو آسمون خیالم،سوار قایق کاغذی بشم...مدادمو پارو کنم بزنم به دل دریای…
فاطمه زهرا یعقوبیان·۲ سال پیشننه حلبی و جوجه اردک زشتچندسالیه که همسایه ی دیوار به دیوار خونه ی ماست.صداش میزنیم ننه حلبی!یه دنیا عشق و صفاست،دل بزرگی داره پر از مهربونی...همه ی محل از کوچیک و…
فاطمه زهرا یعقوبیان·۲ سال پیشگل آفتابگردانخورشید خانم یک ساعتی می شد که داشت بساطش رو می بست که بره !اما نه برای همیشه! بر می گشت.آخه می دونست زود دلم براش تنگ میشه!همیشه از یک زمان…
فاطمه زهرا یعقوبیان·۲ سال پیشساعت دیواریجعبه ای می خواهم از جنس زمان.جعبه ای خالی از سکوت و پر از موسیقی که تیک و تاکش لحظه ها را به رخ روزگار بکشدراستی چه شباهت عجیبی ست بین تیک…
فاطمه زهرا یعقوبیان·۳ سال پیشتلخ و شیرینآن وقت ها که خیلی کوچک بودم،تازه داشتم معنی کلمه ها و جمله ها را یاد می گرفتم.شیرین برای من توی شیرینی کیک . شکلات و بستنی خلاصه میشد...و ت…