خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشفروش ويژه كيك تولد به مناسبت ايام محرمچند روزي يك مسافرت كاري داشتم و از اسنپ كمي دور شدم .بعد از يكي دو روز برگشت از مسافرت، در مسيري كه مي رفتم يك بنر از يك قنادي توجه من را ب…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشدرآمد رؤيايي من از يك سفر تاريخي در اسنپ باكسبعد از ظهر روز پنج شنبه بود و من از صبح نزديك به سي هزار تومان كار كرده بودم و منتظر درخواست جديدي بودم.بعد از چند دقيقه صبر ،يك درخواست آم…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشپيرمرد ژوليده اي كه مهمان اسنپ باكس شد(حتما بخوانيد)روز عيد قربان را بيشتر در كار خانواده بودم .بعد از ظهر عيد يك سرويس در يك مسير نسبتا دور انجام دادم و در مسير برگشت بودم كه در كنار خيابان…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشمقايسه سفرهاي راننده اسنپ و سفرهاي سام درخشانيبالاترين درخواستي كه تا كنون بعد از يك و نيم فعاليت در اسنپ داشتم مبلغ بيست و پنج هزار تومان بود كه بعد از تماس با مسافر كه قرار بود بسته ا…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشعكس العمل من وقتي راننده، زباله هاي خود را به بيرون پرتاب كرددر حال رانندگي بودم كه دو جوان خيلي خوشتيپ تا ماشين مدل بالاي خود در حال عبور بودند و ناگهان شيشه سمت چپ باز شد و دو عدد ليوان بزرگ آب ميوه…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشتعجب افراد داخل مغازه از لهجه امریکایی راننده اسنپ باکسوارد یک مغازه نسبتا بزرگ تعمیرات موبایل شدم تا بسته ای را به مقصد برسانم.تا بسته آماده شود یکی از پیغاهایی که هنگام نصب یک نرم افزار روی مو…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشاولين تصادف نسبتا وحشتاك من در اسنپ باكسصبح امروز با توكل بر خداي متعال موتور را روشن و شروع به حركت كردم.سرويس اول يك نامه بود كه قرار بود به شهرداري منطقه دو برسد،نامه را در مدت…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشوقتي مسافران راننده اسنپ باكس را مسخره مي كنند....عجب ديوونه اي هستي؟تو اين گرما اخه كلاه كاه كاسكت؟مغزت با كلاه كاه كاسكت نمي پزه تو اين گرما؟چه كلاهي هم گذاشته سرش؟كلاه كاسكت؟اينها جملاتي…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشدر آمد ميليوني من در اسنپ باكسدوست دارم در مورد درآمد خودم در اسنپ باكس براي شما مخاطب عزيز بنويسم.همانطور كه در پست اول توضيح دادم، متاهل هستم و داراي دو فرزند و يك خان…
خاطرات من و اسنپ باكس·۵ سال پیشتعجب يك دستفروش ساده از وضعيت من در اسنپ باكسبعد از دو سه ساعتي كه كار كردم و چند مسافر را جابجا كردم مقداري پول دستم آمد و گفتم كه خوب است براي خانواده يك بسته خرما بخرم.به يك مغازه ر…