snayphilosophiaدرانتشارات راکت·۲ سال پیشداستان جوجه رنگیهاداستان پسر بچهای که پدرش بیمارستان بستریست و از این قضیه خوشحال است!
snayphilosophia·۳ سال پیشمردی با یک گونی پر از ضایعات!زبانش را بین لثه و لبش کشید تا ته ماندهی تکه ویفری که از یک کودک زبالهگرد قاپیده بود را روی زبانش بیاورد و قورت دهد.احساس عجیبی داشت که…