سحرناز·۶ سال پیشگزارش پزشکی قانونیسپهر عزیزممامان امروز با بغض و چند برگه آمد خانه،برگههای پزشکی قانونی و دادخواست شکایت از پزشکهای سهلانگار بیمارستان،امیدوارم همهشان این درد را تجربه کنند.برای مامان غذا گرم کردم و شروع کردم به خواندن گزارش؛ سپس پوست بدن باز شد،از چانه تا عانه،پوست سر برداشته شد و جمجمه شکافته شد،سه لیتر خون در فضای...
سحرناز·۶ سال پیشدلم برایت تنگ شده.سپهر عزیز دلم،شش ماه گذشت و من تصمیم گرفتم به جای اینکه هر شب حرفها و اشک هایم را در بالشم بریزم،برایت بنویسم. امروز را نمیدانم دقیقاً چطور توصیف کنم...با اثر پروانهای آشنا هستی.فکر کنم نه...به طور خلاصه معنیش این میشود که اتفاقات و تغییرات کوچک و جزئی منجر به اثرات بزرگتر میشوند. خب امروز و روزها و ماههای گذشته زندگی من هیچ ار...
سحرناز·۷ سال پیشکار جدید من-مقدمهحقیقت اینه که کار نمیخواستم،پول میخواستم. الکی به همه میگفتم داری از بیکاری میمیرم ولی در حقیقت از اینکه پول نداشتم و باید از مامان بابام درخواست میکردم داشتم دیوونه میشدم،واقعا بدم نمیومد وقتی از دانشگاه برمیگردم خونه یکی دو ساعت بخوابم،کتاب بخونم،فیلم ببینم،بنویسم و ول بگردم!این روتین در مقایسه با روند وقتایی که سرکار میرفتم خیلی دلپذیر بود.اون وقتا از دانشگاه می...
سحرناز·۷ سال پیشفقط يه راه براى از بين بردن حسادتى كه داره زندگيت رو خراب ميكنه هست!من یه آدم حسودم!تلاشی برای حسود بودن نمیکنم اما هستم!چرا؟ نمیدونم.مشخصاً چیزی ازش نصیبم نمیشه،همونطور جوزف اپستین نوشته:از هفت گناه کبیره فقط حسادت هیچ لذتی نداره.حسادت کمکم از آدم تغذیه میکنه.حتی وقتی در اوج موفقیت هستی (در واقع بیشتر وقتی در اوج موفقیتی) همچنان به اطرافیانت نگاه میکنی و به ذهنت می...
سحرناز·۷ سال پیشهوا را از من بگیر،خواهرم را نه.دو سه هفته ایست که دقیقا مطابق تصویر شناخته شده ی خانواده های خوشبخت شدیم؛پدر و مادر و کلافه اما خندان دور سفره ولی به جای کلیشه یک دختر و یک پسر دو دختر و یک پسر که توی سر و کله هم می زنند و با همدیگر شوخی میکنند و مادر هم با لب خندان و گفتن چیزی مثل "از دست شما..." سر تکان میدهد و توی بشقاب بچه ها ته دیگ میگذارد.توی ماشین وقتی هر پنج تا هستیم،وقت خواب،وقت ت...
سحرناز·۷ سال پیشمن سحرناز ۱۵ سال داشتم.شب های اینچنین من رو یاد حسی می اندازند که دوم دبیرستان تجربه اش کردم،که نگران نباشی لیوان چایی که این وقت شب می خوری بدخوابت کند.بعد از امتحان های ترم که هر جایزه ای که به خودت بدهی مشروعیت دارد.میتوانی تصمیم بگیری دو روز توی تخت خواب بمانی و یا میتوانی هیجان زده شوی و علی رغم جیب خالی و تعطیلات کوتاه مدت بین دو ترم و چند کتابی که نصفه نیمه توی قفسه ی کتاب خانه داری ی...