سامانتا·۵ سال پیشچرا اگر خوب نیستیم باید آن را به زبان بیاوریم؟چند سال پیش، توی یه شهر کوچیکی زندگی میکردم و یک دورهی شدید افسردگی رو پشت سر میذاشتم. دورهای که شاید از بدترین و تاریکترین بخشهای زندگ…
سامانتا·۵ سال پیشانگار روزهای خوب نه تنها آمدنی نیست بلکه ساختنی هم نیستاین روزها همه از کرونا حرف میزنند، چند هفته قبل صحبت از هواپیمای اکراینی بود، قبلترش ماجراهای شلوغی خیابانها در آبان و قطعی اینترنت، همین…
سامانتا·۵ سال پیشدو کلوم با خودم، با خودِ امروز، با خودِ فرداهای دورگاهی توی زندگی اتفاقهایی میافته که با وجود انتخابی بودن و حتی با وجود برنامهریزیهایی که از پیش برای اتفاق افتادنشون کردی باز هم هجمها…
سامانتا·۶ سال پیشمن از گذر ثانیهها میترسم! از آینده میترسم از روزهایی که تند تند فرا میرسند و لیست کارهایی که دوست دارم انجام دهم و وقتهایی که کم میآورم. من از گذر زمان میترسم. از لحظههایی که تمام میشوند، خانوادهای که دلتنگشانم و فرصتهایی که بدون در کنارشان بودن، سوخت میشود. من از امروز میترسم. امروزی که به روزمرگی بگذرد و به بیهودگی تمام شود. من از کتاب هایی که نخواندم، سفرهایی که...
سامانتا·۶ سال پیشبالاخره روز خوب میاد :)از گوگلفوتوز پیام اومد که پارسال این موقع عکسی داری میخوای ببینی؟ رفتم عکس رو ببینم که دیدم میتونم کل عکسهای آگوست ۲۰۱۷ رو هم ببینم. سرم به دیدن عکسها گرم شد و تکتک اتفاقها، روزها و لحظههای سال قبل در خاطرم زنده شد. همه استرسهایی که بابت گرفتن کار جدید داشتیم. اوج بیپولیهامون بود. فشار عصبی و بلاتکلیفی و یک عالم بدهی ... تنها چیزی که بهش فکر میکردم این بود که...
سامانتا·۷ سال پیشنوروز بی نوروز!باز نزدیک سال نو شد و وقت نوشتن از غصههای غربت و دلتنگی نوروز و وطن و این داستانها. اما راستش داستانی ندارم بنویسم. غصهای هم ندارم از بابت نو شدن سال و دور بودن و غیره. امسال بیشتر و قویتر از همه سالهای قبل احساس میکنم هیچ تع...
سامانتا·۷ سال پیشامید میفروشندکمی مانده تا مغازهها باز شوند و تا آن وقت توریستها یا هنوز به خیابان نیامدهاند یا در کافهها صبحانه میخورند و قهوه مینوشند. من هم مثل یکی از همان توریستها در کافه نشستهام و از پنجره بیرون را تماشا میکنم.
سامانتا·۷ سال پیشدست و جیغ و هورااااعلاوه بر لیست کارهایی که هر روز باید انجام بدم و معمولا به شکل اولدفشن دوست دارم روی کاغذ بنویسمشون (لیست خرید رو هم همیشه روی کاغذ مینویسم)؛ یک لیست هم دارم از کارهایی که باید در طول یک سال انجام بدم. گاهی لازم نیست اون کار تا پا...
سامانتا·۷ سال پیشدینگ دینگ ...این هزارمین بار است که صبح که بیدار میشوم پیام آمده که حاوی خبر بدی هستم بیدار شدی بگو تا برایت بگویم. این هزارمین بار است که از فاصلهی زمانی که چشمانم متن پیام را بخواند و بعد پاسخ دهم که «چی شده...
سامانتا·۷ سال پیشچرا بیحوصله شدهام؟امروز یک غریبه - شاید - گفت کمی بیحوصله شدی. او یک آدم از دنیای مجاز بود. یک آدم از جنس دیده نشدهها. از آنها که گاهی برای توییتهایت جوابی میدهند. از آنها که تو را میخوانند و حواسشان به تو هست بدون آن که تو حتی بدانی.