«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
جشن برای دین به دینی، سکوت برای بیدینی!
دیروز، امروز، فردا و هر روز:
در کشور A به مناسبت اینکه یک نفر از دین مسیح، دلزده گشته و قلبش به نور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) روشن شده است، به بهترین دین عالم یعنی دین شیعه گراییده است. به همین مناسبت در مسجد جامع... مراسم جشنی با حضور علمای شیعه و خبرنگاران رسانهها، بر پا است.
در کشور B به مناسبت این که یک نفر از دین اسلام، دلزده گشته و قلب نا آرامش با معجزات خدای پدر، پسر و روحالقدس، قرار یافته است، پس از غسل تعمید، به دین قالب عالم یعنی دین حضرت مسیح (علیهالسلام) گراییده است. به همین مناسبت در کلیسای جامع... مراسم جشنی با حضور کشیشان و وعاظ مسیحی و خبرنگاران رسانهها، بر پا است.
در کشورهای مختلف جهان هزاران نفر قید دین خود را زده و مرتد میشوند ولی هیچ مراسم جشن و عزایی از این بابت در هیچ گوشهای از جهان برگزار نمیشود. چون ارتداد، سرزنش و حتی گاهی مرگ به دنبال دارد.
کتابهایی که سویهدار هستند و دین خودر ا دین برتر و باقی دینها را مطرود میدانند:
بخشی از کتاب "مطالعه کتاب مقدس در راستای طریقهای خدا: به نقل از "کری فولمار"؛ آموزگار جلسات مطالعه کتاب مقدس و همسر شبان؛ «کلیسای مسیحی متحد» در دبی، امارات متحده عربی:
کتاب مقدس قدرت دارد تا رستگاری بخشد. در شرق ترکیه، با آقایی ملاقات نمودیم که به مسیحیت گرویده بود. در شهری با جمعیت هفتاد و پنج هزار نفر، فقط او، طی پنج سال گذشته، مسیحی شده بود. اوگور از مذهب اسلام دل زده شده بود و مشتاق حقيقت درباره خدا بود. او برای تحصیل در دانشگاه و مطالعه کتابهای مقدس به استانبول رفت. درباره آیین هندو و بودا و سایر مذاهب جهان تحقیق نمود، اما نتوانست به حقیقت دست یابد. آن گاه، یکی از دوستانش مطالعه کتاب مقدس مسیحیان را به او پیشنهاد داد. از طریق اینترنت، اوگور کتاب مقدس را تهیه نمود. او به ما گفت که وقتی با هدف جستجوی حقیقت شروع به خواندن انجيلها نمود، حقیقت از لابه لای صفحات انجیل نمایان گشت. آن حقیقت یک شخص بود، شخص عیسی مسیح. کتاب مقدس پرقدرت است. کتاب مقدس قادر است انسان را از ظلمت به نور بیاورد. اوگور به خاطر پیروی از مسیح از همه چیز دست کشید. خانواده اش او را به باد تمسخر گرفتند و تهدید کردند و در نهایت طردش نمودند. سرانجام، سه سال پس از اینکه افتخار ملاقات با اوگور نصیب ما شد، او به خاطر نشر و توزیع کتاب مقدس جان خود را از دست داد.
پارازیت:
کمی زرتشتی،
کمی مسیحی،
کمی یهودی،
کمی بودایی
و
کمی هم بیدین هستم!
امّا دوست دارم مسلمان باشم.
چرا؟
چون وقتی میخواهم نرمافزاری را نصب کنم، میروم سراغ جدیدترین نسخهی آن!
چون وقتی میخواهم خودرویی را بخرم، دلم میخواهد بالاترین مدل آن را بخرم!
شاید این جواب برای تو مسخره باشد، ولی برای من یک دلیل قانعکننده است.
در زمینهی ادیان و وجود خدا، امثال این مناظرهها و تریبونهای آزاد گفتوگو را بسیار میپسندم:
کتاب "مناظرههایی در باب مسئلهی شرّ"، نسخهی پیاده شده و ترجمه شدهی سه مناظره است. لینک مناظرهها هم برای کسانی که به زبان انگلیسی مسلّط هستند، وجود دارد:
مناظرهها، جدا از نتیجه، بسیار برای آموختن فن مناظره و گفتوگو مفید هستند. خودتان بروید بخوانید و یا ببینید. بر خلاف ما که فکر میکنیم مناظره یعنی به سیخ کشیدن و بلعیدن طرف مقابل. مناظرهکنندهها به یکدیگر احترام میگذارند و حتی آن کسی که به هیچ خدایی اعتقاد ندارد به کسانی که به خدا اعتقاد دارند توهین نمیکند و در مقام درک طرف مقابل ظاهر میشود.
بنده غلام ادب خداناباور و بیدینی مثل آقای "والتر سینوت آرمسترانگ" هستم. طرز صحبت کردن را ببینید:
در ابتدا می خواهم دلیل حضور خود در اینجا را توضیح بدهم. من یک آموزگار هستم و شغلم تعلیم دادن و همچنین آموختن است، چون بدون آموختن نمیتوانید تعلیم بدهید. پس میخواهم این مناظره را به تجربهای آموزشی برای همه ما. حتی خودم - تبدیل کنم. من اینجا نیستم تا مانند دوران دبیرستان در یک مناظره پیروز بشوم، چون تصوّر میکنم مناظره تنها سرگرم کننده است. امیدوارم شاهد یک گفت وگو باشیم. همچنین به اینجا نیامدم تا افراد را از دین رویگردان کنم. به نظرم موارد بسیار شگفتانگیزی در مورد دین وجود دارد و نیز ادیان گوناگونی وجود دارند. بسیاری از افراد در زندگی خود برای مواجهه با دشواریها به دین احتیاج دارند و همچنین دین باعث گرد هم آمدن جوامع میشود. نمیخواهم ارزش هیچکدام از اینها را انکار کنم. با وجود این، بدون آن آموزههای گزافی که یزدانشناسان سعی دارند شما را به پذیرفتن آنها مجاب کنند، دین میتواند نقشهای مثبت خود را ایفا کند.
پارازیت:
چرا دعوا، جنگ، خونریزی؟
نگران چه هستی؟
از چه میهراسی؟
تو مسلمان خوبی باش، شاید اطرافیانت مسلمان شوند.
تو مسیحی خوبی باش، شاید اطرافیانت مسیحی شوند.
تو بیدین خوبی باش، شاید اطرافیانت بیدین شوند.
جایی که همه سکوت میکنند: نتیجهی یک پژوهش دربارهی وضعیت دینداری و اعتقاد به خدا در بین ایرانیان، به نقل از رادیو بینالمللی فرانسه یا اِرافای:
عمّار ملکی پژوهشگر و استادیار دانشگاه تیلبرگ هلند و مدیر گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان (گمان) گزارشی دربارۀ نتایج یک تحقیق در خصوص رفتار و گرایشهای مذهبی مردم ایران منتشر کرده که با همکاری دانشگاه تیلبرگ و خانم لادن برومند مدیر بنیاد عبدالرحمن برومند تهیه شده است. بر اساس این تحقیق که نتیجهی افکارسنجی در بین چهل هزار ایرانی باسواد بالای نوزده سال در داخل کشور است امروز تنها ٤٠ درصد ایرانیان خود را مسلمان میدانند.
این درصد در تضاد آشکار با سرشماری جمهوری اسلامی ایران است که تعداد مسلمانان کشور را ٩٩٫٥ درصد اعلام کرده که البته از نگاه عمّار ملکی بیشتر گویای ستیزهجویی، خصومت و نامُدارایی حکومت مذهبی ایران در قبال جمعیت فزایندی غیرمذهبی یا اقلیتهای مذهبی یا کسانی است که از اسلام به دیگر ادیان گرویدهاند.
این تحقیق که به دلیل شرایط سرکوب در ایران از طریق شبکههای اجتماعی صورت گرفته و طی آن افراد داوطلبانه از ذکر هویت خود خودداری کردهاند، نشان میدهد که روند عرفیگرایی و کثرتگرایی دینی در ایران با قدرت در حال پیشروی است به طوری که امروز تنها ٤٠ درصد ایرانیان خود را مسلمان میدانند و از این تعداد ٣٢ درصد خود را شیعه، ٥ درصد سنی مذهب و ٣ درصد صوفی میدانند.
نتایج تحقیق همچنین نشان میدهند که ٩ درصد ایرانیان خود را خداناباور معرفی میکنند و ٧ درصد ترجیح میدهند که خود را افرادی نه مذهبی، که معنوی بنامند. همین تحقیق میگوید که ٨ درصد ایرانیان خود را زرتشتی میدانند – که در اصل گویای نوعی ناسیونالیسم ایرانی در واکنش به اسلام و اسلام حکومتی در ایران است، در حالی که ١٫٥ درصد ایرانیان نیز خود را مسیحی میخوانند.
در این حال، ٧٨ درصد ایرانیان به خدا باور دارند، هر چند ۳٧ درصد آنان به جهان بعد از مرگ اعتقادی ندارند و تنها ٣٠ درصد به بهشت و جهنم معتقدند. در این حال، بر اساس تحقیق صورت گرفته ٢٠ درصد ایرانیان گفتهاند که به هیچیک از این گزینهها از جمله خدا باور ندارند. ٩٠ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی گفتهاند که در خانوادههای مؤمن و مذهبی بار آمدهاند، هر چند ٤٧ درصد آنان گفتهاند که به مرور دین و ایمان خود را از دست دادهاند و ٦ درصد دیگر افزودهاند که دین خود را تغییر دادهاند. در این بین جوانان بالاترین شمار افراد غیرمذهبی یا کسانی را تشکیل میدهند که تغییر دین داده و به دین دیگر گرویدهاند. یک سوم ایرانیان بعضاً مشروبات الکلی مصرف میکنند و ٦٠ درصد آنان گفتهاند که عبادات مذهبی از جمله نماز خواندن را به جا نمیآورند.
عمار ملکی در گزارش خود تصریح کرده است که بر اساس یک نظرسنجی دولتی در ایران که در سال جاری میلادی صورت گرفته ٦٠ درصد ایرانیان گفتهاند که در ماه رمضان روزه نمیگیرند (بر اساس یک نظر سنجی که در سال ١٣٥٤ در ایران صورت گرفت ٨٠ درصد ایرانیان گفته بودند که عبادات روزانه از جمله روزه گرفتن در ماه رمضان را رعایت میکنند.)
افکارسنجی مؤسسه "گمان" و بنیاد برومند تصریح میکند که ٤٣ درصد ایرانیان با هرگونه تبلیغ دینی مخالفند و ٤١ درصد آنان معتقدند که هر دینی باید از حق حضور در عرصهی عمومی برخوردار باشد. گزارش تحقیق تصریح میکند که آنچه به روند عرفیگرایی در ایران کمک کرده دسترسی ایرانیان به جهان خارجی از طریق اینترنت و ارتباط آنان با ایرانیان خارج از کشور طی پنج دههی گذشته بوده است و جدایی دین از دولت در آینده شتاب خارقالعادهای به این دگردیسیها و تغییرات اجتماعی خواهد داد. عمّار ملکی در پایان گزارش خود نوشته است : "ایران آنطور که ما میشناسیم به طور بنیادین در حال دگرگونی و تغییر است."
پارازیت:
من مسلمان هستم ولی به جز پیامبر اسلام، حضرت موسی، عیسی و تمام پیامبران دیگر را ارج مینهم و هیچ اصراری ندارم که بقیه هم مانند من مسلمان باشند.
تو یک مسیحی هستی، ولی به جز حضرت مسیح، به بقیهی پیامبران نیز احترام میگذاری و اصراری نداری که بقیه هم مانند تو مسیحی باشند.
تو یک بیدین هستی، ولی به دینداران احترام میگذاری و اصراری نداری که بقیه هم مانند تو بیدین باشند.
بیا: مسلمان، مسیحی، بیدین، بادین، باخدا، بیخدا، هر کدام که هستیم، بدون اینکه سر هم را درد بیاوریم و یا سر هم را قطع کنیم، انسان باشیم و برای شکوه انسانیّت، بیشتر تلاش کنیم.
سوت و کف و هورا برای کسی که به دین ما در میآید:
از مردم سراسر جهان، کمتر کسی است که برود کشور ژاپن و تحت تاثیر فرهنگ دلپذیر ژاپنیها قرار نگیرد. خدا میداند چند هزار ایرانی به ژاپن رفتند و در فرهنگ این کشور هضم شدند. ولی یک زن ژاپنی هم آمد ایران، مسلمان شد و فرزندش را راهی جبهه کرد و مادر شهید هم شد. این بندهی خدا چند روز پیش به رحمت خدا رفت. کلّی مستند برایش ساخته شد. و خاطراتش نیز بلافاصله کتاب شد. خیلی هم خوب. خیلی هم عالی. امّا شما بگردید یک کتاب پیدا کنید که یکی از هزاران ایرانی مقیم ژاپن که در فرهنگ آنها هضم شده است، نوشته باشد. نه اینکه کسی نباشد که بنویسد، کسی نیست که اجازهی انتشار بدهد. برای همین: به قول خداوند متعال اگر شتر از سوراخ سوزن رد شد، شما هم همچون کتابی پیدا خواهید کرد!
پارازیت:
آنکسی که آدم حسابی نیست، به هر دینی که گرایش پیدا کند، آبروی آن دین را خواهد ریخت. پس خیلی سخت نگیرییم. اجازه بدهیم به دینی که میخواهد در بیاید.
آنکه انسانی اخلاقمدار و موجه است، به هر دین دیگری هم که در بیاید، مرتدش بدانند یا ندانند، بکشندش یا نکشندش، احترامش کنند یا سنگسارش، همچنان اخلاقمدار و موجه خواهد ماند.
آبروی هر دینی را، به طرز عجیبی، بیشتر پیروان همان دین میبرند، نه پیروان ادیان دیگر. اگر باور ندارید، یک نگاه دقیق به دور و بر خودتان بیندازید، متوجه منظورم خواهید شد.
آن که دین ندارد ولی بر حسب رعایت اصول اخلاقی، آبروی هیچ دینی را نمیبرد، مرتدش بدانند یا ندانند، قابل احترامتر از آن کسی است که مثلاً دین دارد ولی خلاف اصول آن دین عمل میکند.
آنهایی که اصلاً به هیچ خدایی اعتقاد نداشتهاند، هیچ جنگی برای غلبهی خدایشان بر خدایان دیگر به راه نینداخته است. هیچ خونی از بینی کسی نریختهاند. ولی پیروان خدای مسیحی خون میلیونها نفر از فرقههای مختلف خودشان و خون میلیونها مسلمان و مردمان ادیان دیگر را ریختهاند. پیروان خدای اسلام نیز خون میلیونها نفر از فرقههای مختلف خودشان و سایر ادیان را ریختهاند. خوشمان بیاید یا نیاید، این اتّفاق در تاریخ اتفاده است و هنوز هم در حال افتادن است. اینجا است که بیدینها و بیخدایان، به وجد میآیند، قدشان را علم و سینهشان را سپر میکنند!
دیندار راستین و بدون تعصّب که به اصول اخلاقی و انسانی پایدار است و خدا و بهشت برین را منحصر به خودش و پیروان دین خودش نمیداند، در هر دینی که باشد قابل احترام است.
بیدین پایبند به اصول اخلاقی و انسانی که در عین بیدینی، برای دینداران راستین و بدون تعصّب و پایبند به اصول اخلاقی و انسانی، احترام قایل است و تلاشی برای بیدین کردن بقیه نمیکند، او نیز قابل احترام است.
یک نمونهی قابل افتخار از برخورد با ادیان دیگر که خوشبختانه افتخارش تا ابد برای ما ایرانیان است: به نقل از کتاب "گسترش فرهنگ و ادب ایران در جهان؛ تالیف "بهرام طوسی":
پس از فتح بابل ۴۲۰۰۰ اسیر یهودی بازمانده از ۵۰۰۰۰ اسیری که بخت النصر، پادشاه بابل از اورشلیم آورده بود، کورش همه را آزاد ساخت و با همه طلاها و جواهرات غارت شده از معبد یهودیان به اورشلیم باز گرداند و دستور داد معابدشان (عبادتگاهها) را بازسازی کنند. به همین جهت در تورات از کورش با عنوان مسایا یا نجات بخش ۴۲ بار با احترام یاد شده است. کورش تنها پادشاهی است که در سه کتاب آسمانی از او به بزرگی یاد شده. به قول علامه طباطبایی در قرآن کریم ذوالقرنین همان کورش است نه اسکندر.
... حدود هشتاد سال پیش در خرابههای بابل در نزدیکی بغداد استوانهای به طول حدود سی سانتیمتر و قطر حدو ده سانت پیدا شد که دور تا دور آن به خط میخی اکدی نوشته شده است. سطرهای ۳۶ تا ۴۳ آن به صورت پریدگی وجود دارد که در دانشگاه پیل امریکا نگهداری میشد و بعد از چند دهه به انگلیس برده شد و به منشور وصل گردید.
این منشور در حال حاضر در انگلستان نگهداری میشود. و بدل آن در مقر سازمان ملل قرار داده شده است. نوشتههای منشور با زحمت زیاد پس از چند سال رمز گشایی و خواننده شد. و در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل متحد آن را به شش زبان رسمی ترجمه و منتشر کرد.
کورش پس از فتح بابل، تاجگذاری کرد. در این منشور کورش پس از معرفی خود و خاندانش به آزادی عقیده و دین برای همه مردم دنیا اشاره میکند و برای نشان دادن احترام خود به سایر ادیان مردوخ خدای بابلیان را با احترام میستاید و میگوید دستور دادم همه اموالی را که از عبادتگاهها غارت شده بود، به آنها باز گردانند، عبادتگاهها را تعمیر کنند و خانهی هر کسی را که به خاطر دینش خراب کرده بودند دوباره بسازند و خسارت بدهند. کورش برای جلب نظر مردم بابل، شاید برای اولین بار در تاریخ هیچ اسیری نگرفت و نام نیک از خود به یادگار گذاشت.
یک قصّهی بی سر و ته و پر از ابهام، فقط محض قلقلک افکار:
دو تا برادر که ارث گُندهای نصیبشان شده است. تصمیم میگیرند بروند برای خودشان در گوشهای از جهان، کشوری احداث کنند. پس هر کدام جزیرهای را پیدا میکنند و با جمع کردن ده هزار نفر، یک کشور کوچک تاسیس میکنند و خودشان هم رهبری آن ده هزار نفر را بر عهده میگیرند. با این تفاوت کنه:
برادر اول: امنیت، رفاه، شغل و سایر نیازهای اساسی و انسانی آنها را بر طرف میکند، آنگاه یک دین به نام "پوپو" از خودش اختراع میکند. از مردم جزیرهاش میخواهد که همگی به دین اختراعیاش ایمان بیاورند. بعد هم برای آنها مناسکی را وضع میکند. هر روز صبح، شیپور بزنند و هفتهای یکبار در محل خاصی جمع شوند و یک ساعت بشین پاشو بروند.
برادر دوم: قبل از هر کاری، یک دین به نام "تیتی" از خودش اختراع میکند و از مردم جزیرهاش میخواهد که همگی به دین اختراعیاش ایمان بیاورند. بعد هم برای آنها مناسکی را وضع میکند. هر روز صبح، بوق بزنند و هفتهای یکبار در محل خاصی جمع شوند و یک ساعت دراز و نشست بروند. بعد هم به جای ایجاد امنیت، رفاه، شغل و تامین نیازهای اساسی و انسانی آنها، وعدهی اینها را به آنها میدهد.
بعد از مدتی، مردم جزیرهی برادر دومی، از انجام مناسکی که برای آنها وضع شده، سر باز میزنند و از دین برادر دومی خارج میشوند. بعد هم مهاجرت میکنند به جزیرهی برادر اولی که فیلمهایش را از شبکههای مجازی میبینند و به دین و آیین او در میآیند.
اگر برادر سومی هم بود که جزیرهی سومی را تشکیل میداد و هیچ دینی را اختراع نمیکرد، ولی بهترین رفاه را برای مردم جزیرهاش تامین میکرد. حتی از رفاه مردم، جزیرهی بردار اولی، خیلی بهتر. آیا مردم جزایر دو برادر دیگر، پس از مشاهدهی وضعیت مردم این جزیره از طریق شبکههای مجازی، به جزیرهی او مهاجرت نمیکردند.
توجه: ماجرا به همین سادگی که در این قصّه آمد نیست. همانطور که میدانید. دینها، معمولاً اختراعی نیستند و اکثر ادیان این را به پیروانشان میآموزند که هر چقدر هم که بدبخت و آسمان جُل شدید، دست از دینداری بر ندارید. ولی از سویی دیگر میدانیم که این آموزهها تا یک حدّی جواب میدهد. در دنیایی که گوسفندان را با ربات به چرا میبرند و درختان را با کوآدکوپتر، گردهافشانی میکنند. این آموزهها، کم کم بُرد خود را از دست میدهند و مانند فوّارهای که فلکهاش را کم کم ببندند، به آهستگی فروکش میکند. برای حفظ دین مردم، یا باید خلاقیّت بیشتری به خرج داد، یا کلاً بیخیال شد.
به نقل از کتاب "پیشداوری (معجزات و بتپرستی)" اثر "ولتر":
... در ایّامی که آن را قرون وسطا میخوانیم، کشورهای مسلمان را قلمرو کنار میخواندیم. ما مردمی که از تمثالها و اصنام بیزارند را بتپرست و پرستنده تمثالها میخواندیم. باید یک بار دیگر تصدیق نماییم که ما بیشتر شایسته آنیم که از سوی مسلمانان بتپرست خوانده شویم، چرا که معابد ما پر است از تمثالها و تصاویر.
... کدامیک خطرناک تر است: تعصّب یا الحاد. يقيناً تعصّب صدها مرتبه زیانبارتر است، زیرا الحاد هیجانات مهلک را القا نمینماید، امّا تعصّب به این کار دست میآلايد؛ الحاد ارتکاب جرم را نمیپسندد، اما تعصّب عامل ارتکاب جرایم میشود. فرض نمائیم که عقیدهی نویسندهی کتاب (commentarium rerum gallicarum) مبنی بر این که صدراعظم دولاسپیتال ملحد بوده، صحیح است. این فرد اخیرالذکر تنها قوانین عقلانی وضع مینموده و توصیه به اعتدال و همزیستی مینموده است: [در عوض] متعصّبین دست به کشتار سنت بارتولمیو زدند. هابز را ملحد معرفی نمودهاند؛ او یک زندگی سراسر آرامش و پرهیزکارانهای را به سر برد: [در عوض] متعصّبین زمانهاش در انگلستان، اسکاتلند و ایرلند رود خون جاری کردند. [ از منظر دشمنانش ] اسپینوزا نه تنها یک ملحد بود، بلکه تعالیم الحادی نیز داشت: [درعوض] يقيناً او کسی نبود که فتوای ترور بارنولد را صادر کرد، یا همان فردی نبود که اعضای بدن برادران دوویت را مُثله کرد و گوشت آنها را کباب کرده و خورد. قسمت اعظم کفار را افراد برجسته و دانشگاهیان منحرفی تشکیل میدهند که استدلالهای گمراهکنندهای دارند و قادر به درک خلقت نیستند، خاستگاه اهریمن و تمام مصائب هستند، به فرضیههای ابدیت اشیاء و ضرورت متوسّل میشوند.
اشتیاق و تعصب در راس تمام انحرافات دینی قرار میگیرد. عابد جوان و کوتهنظر به هنگام نیایش به تدریج خود را به جایی میرساند باور میکند که اگر به خود غل و زنجیر پنجاه پوندی ببندد، خدای متعال بیشتر به او توجه خواهد نمود...
... خرد همیشه مسائل را همان گونه که هستند، میبیند. فرد مست به هنگامی که اشیاء را دوتایی میبیند، عقلش را از دست داده است. اشتیاق دقیقاً شبيه مسکر است، و قادر است چنان تلاطمی در رگها، و چنان لرزهای بر رشتههای عصبی بیندازد که مغز کاملاً نابود شود؛ امّا صرفاً عامل پیشرفت اندکی میشود زیرا فعالیت بسیار اندکی در ذهن ایجاد مینماید.
خلاصهی کلام:
چه دیندار و چه بیدین باشیم. چه با خدا و چه بیخدا باشیم، خوب است که بدون تعصّب، خردمند و انسان باشیم. همین!
یادداشتهای مربوط:
و اسلام را چون پوستینی واژگونه میپوشند!
خداناباوران عزیز این دو کتاب را بخوانند
آیا خدای باد آورده را باد خواهد بُرد؟!
شش یادداشت پیشین:
پنجشنبه: اگر ما داستان خودمان را ننویسیم، دیگران خواهند نوشت!
چهارشنبه: صفحهی فروغ فرخزاد را کسی هک نکرده بود!
سهشنبه: دکتر جان شما قسم خوردید!
دوشنبه: باتری تمام ساعتها را در بیاورید! ⏰ ⏹️
یکشنبه: کدام الدنگی صفحهی دستانداز را هک کرد؟! ?
شنبه: چالش هفته: (چالش هشتم: قصّه ???? + دو موضوع پیشنهادی)
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، در صورت صلاحدید آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
پیشنهاد:
مطلبی دیگر از این انتشارات
آقای فیثاغورث همه چیز عدد نیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب | "سه روز برای دیدن"
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفحهی فروغ فرخزاد را کسی هک نکرده بود!