سجاد حاجیان·۱ ماه پیشآسمانِ کم رنگخانهام گرم و چاییام بار استزندگی حال سادهای دارد به وجود نبودنت اماهر چه دارم اشارهای دارد خانه خالی است گرچه من هستماثری از وجودم اینج…
Amadra·۳ ماه پیشدختر خورشیدجایی به دور از چشم ها زیر سقف بلند آسمان شب همانجا که قامت بلند درختان برگ به آسمان میدوزد،هر دو بر سر یک میز و هر دو یک جام به دست اینجا د…
Amadra·۳ ماه پیشباور به باراننه پای در بند باور و نه به گمان در راه یقین،نه در طنز فهمیده ها خندان و نه در اشک نفهمیده ها غرق و گریان و بدان شاد که در نقشِ هر هنر جهانی…
Amadraدرپناهگاه نویسندگان·۳ ماه پیشمکان بی نشانآسمان با پرواز پرنده معنا گیرد،و زمین به رویش گیاه زمین آید،خشکی به دریا معنا بخشد،و بی رنگ به رنگ معنا،و من با توزیبای بی آلایش آرامشم،ای…
Amadra·۳ ماه پیشیگانه علت تکمیلسلول به سلول در زندان تنم دنبال خودم میگردم و واحد به واحد تیکه های خودم را کنار هم میچینم،و هر بار که احساس گرما میکنم آغوش خودم را پناه…
سجاد حاجیاندرنامـهای به تو که نمیخوانی·۵ ماه پیشاز راه که میرسی شعر نفس میکشدعشق داند که چه لیلا شدنی مانده تو را
سجاد حاجیاندرنامـهای به تو که نمیخوانی·۵ ماه پیشبودنت!نشستهای به قهر و من شمشیرم را انداختهاماتاق سرد از گرمای لبخند توست و گرم به حضور تو چهرهات را که میگردانی ماه دو پاره میشود دلم برای…
سجاد حاجیاندرنامـهای به تو که نمیخوانی·۶ ماه پیشطلوع بدون خورشیددل تو سرد و دلم خون و چاره تیغ سکوت/ هزار پاره شدم تا مزاحمت نشوم