نفیسه خطیب پور·۴ سال پیشدر شهر..اگر باران ببارد؛ برای هر دویه ما می بارد..از قابِ پنجره می بینم؛ شهر در حالِ طلوع است.صبح بخیر..صبحمان بخیر.پرنده ها؛ خفه از غم؛ بی اشتیاق…
نفیسه خطیب پور·۴ سال پیشخاکستری..^^برایم شیرِ داغ بیاورید..زمستان تارو پودم را مسموم کرده..از رنگین کمان برایم " آبی " بیاورید..آسمانِ چشم هایم خاکستری است..برایم شعر بخوانید…
نفیسه خطیب پور·۴ سال پیشمن می سُرایم باز^^من می سُرایم تا؛صبحِ بهاری..صبحِ دل انگیزِ؛عشقِ طلایی؛من می سرایم تا؛ زخمِ درختی..
نفیسه خطیب پور·۴ سال پیش" 1399.10.17 "ِ من..امروز؛زمستان، سکوتم را نوشت..امروز؛چشم هایم به همه جا تبعید شد..به دور ترین خاطره های آغاز..امروز تمامِ اشک ها؛محکوم به سقوط شد..امروز واژ…