مائده سادات·۱۰ روز پیشنامه ای به یار آینده۲کاش انقدر شجاعت داشتم که تو را به خاطر درد هایت دوست میداشتم...
معشوقهٔ شوالیـهدروویررگولیتاییا·۱ ماه پیشآنجا که تو را دیدم؛زندگی میکشد آخر به کجا کارت را باید از دور تماشا بکنی یارت را روز دیدار خودت را به ندیدن بزنی شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را؛
itsmahmoud·۱ ماه پیشفوراننیم ساعت دیگر دقیقا بیست و چهار ساعت میشد که از مادرش خبری نداشت،طولانی ترین زمان قبل از این وقتی بود که برای اتاق عمل رفته بود و آنهم فقط…
نامههای آقایگربه و خانمپیشی·۲ ماه پیشعزیزم، روز میلادت مبارک...اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم...؟
پانتهآ·۲ ماه پیشکتابِ تومیخواهم کتابت باشم تا در جیبت جا شوم.میخواهم کتابت باشم تا با چشمانت مرا بخوانی.میخواهم کتابت باشم تا گنجینهٔ کلمات جدیدت شوم.میخواهم ک…
Unknown·۲ ماه پیشبه وقت خداحافظیشنیده بودم که مردم می گویند ؛ رفتن های واقعی بدون خداحافظی اند هرچند برای ما این گونه نبود . بگذار اینگونه فکر کنم که "رها کردن بخشی از عشق…