سجاد حاجیان·۴ ماه پیشمرور یک روز معمولیتمام راهروی پشت سرش را گل سیاه متعفن گرفته بود که او با خودش حمل میکرددر خانه را که باز کرد بوی مرگ ماندهای به صورتش خوردپالتوی خشکیدهاش…
افرا مهرائی صدق·۸ ماه پیشسفر به قزوینیک بار به خانه دائی مان در قزوین رفته بودیم. آنها در یک محوطه وسیع خانه های سازمانی ارتش زندگی می کردند. روز تعطیل بود و خانواده های کمی در…
میم ابن میم·۱۰ ماه پیشوجدان را میبخشی؟گاهی اوقات میشود آنچه نباید بشود و تنها امید، بخشیده شدن است...
فائیر·۱ سال پیشیک نما از کلاس 1/7زندگی همین دو روی سکهی خوبی و بدی؛ امید و ناامیدی؛ شادی و رنج است...
~ 𝙉𝙖𝙧𝙜𝙚𝙨𝙖·۱ سال پیش- به تاریخ 21 دی ماه یک هزار و چهارصد و دو :)به قدری در طی این مدت ، برایم عجیب و غریب گذشت که هیچ وقت فکرش را نمی کردماگر بر میگشتم به گذشته هیچ وقت این روز ها با این اتفاق هارو حتی ت…
آن-·۲ سال پیشیه روز خوب؟!آن،،زندگی، نمایش نامه کمدیه... توی نمایش نامه کمدی، توپق زدن ایرادی نداره... اتفاقا، باعث بیشتر خنده دار شدن میشه... آروم باش... بکام باش..…