سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۳ ماه پیشانتخابی که فقط یک انتخاب استیک مرد که به صداها علاقه دارد و آنها را به شیوه خاصی گوش میدهد، در تلاش است تا با یک بیمار که در اثر تصادف حواس خود را از دست داده است، ار…
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۳ ماه پیشبدون ترتيبیک مرد گرفتار در دالانی تاریک و سرد راه میرود و به دنبال هیزم برای روشن کردن آتش میگردد، اما هر بار که پایش به چیزی روی زمین گیر میکند،…
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۳ ماه پیشبهانهبهانه هایی برای بودن و زیستن داشتن، حتی اگر برای لحظاتی کوتاه باشد.
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۳ ماه پیشدیوار نامرئیمورچه ای روی یک دیوار نامرئی بالا می رود و مگسی که ساعت هاست خودش را به سقف شیشه ای می کوبد و در آن طرف سایه ای دیده می شود.
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۳ ماه پیشیک داستان برای همهآقای آفتابی در شرایط ابری ناپدید میشود و سایههایش موجب سردرگمی مردم شده و گزارشهای متناقضی را ایجاد کرده است.
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۴ ماه پیشپذیرشآقای پذیرش فقط پذیرش شده بود با آن موها و صورت نتراشیده چهره ای سرد و یکنواخت آقای پذیرش به مهرهای زیادی که روی میزش افتاده بود خیره میش…
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۴ ماه پیشمترسکی برای کودکانکلاغ همان مترسک است؟ - این خوب نیست اصلاً خوب نیست - پس مترسک هم یعنی نترس کوچولو یا کوچولوی نترس این خوب بود، خیلی هم خوب بود هر چند ...
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۴ ماه پیشپنجرهجلوشو با زور گرفتن میخواد فریاد بزنه کثافتا خفه ش کردن من همه ی ما.
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۴ ماه پیشپدرمحقق سالها دنبال پدر گشته بود و بارها شکلش را در ذهنش آفریده بود و چند بار آن را تغییر داده بود. حالا محقق دستهایش را در دو طرف سرش ...
سیروان صمیمیدرمن در داستانهایم·۴ ماه پیشدوندهیک مرد در باران می دود یک مرد در باران بدون اسب میدود. در نهایت یک مرد می دود و میدود مرد که میدود نمیتواند در این لحظه هر جایی بدود و ..…