نارثیث·۲۳ روز پیشRequiemاکثر اوقات از خود سوال میپرسم اگر من این نبودم ، اگر در این نقطه حضور نداشتم ، و هزاران اگر دیگر که پاسخی برای هیچکدام ندارم اما در ذهنم ان…
طوبی طیبی·۱ ماه پیشخارج از خانه ی من...گاهی گمان میکنمخارج از خانه ی من"زنده گی" به حد کمال در جریان است آنجا که به وضوحصدای خنده ی شادمانه ی کودکی را میشنومکه بی غم فرداپا بر چا…
نازین جعفرخواه·۱ ماه پیششاید غروب کِش میآمد!دستهٔ مشکیِ تلفن، چَپه شده بود و میان زمین و آسمان تاب میخورد.
ریحانه کثیری نژاد "Kaktttos_R"·۱ ماه پیشغروبِ روستادم دمای غروب، صدای زنگوله گوسفندا میومد که نشون از برگشتنشون از چرا بود. کوه رو به تاریکی میرفت، روستا آروم آروم از شلوغیش کم میکرد و مسک…
ََABNOOS·۲ ماه پیشاز من کمی دیوانهترزنان در غروب و مردان در خفاء شب فرو میریزند؛ و تو چه میدانی در سرزمینِ دنیا چند نفر زنده اند..
Karma·۲ ماه پیشبنشین کنارم...حس غریبیست کنارت بودن از نفس هایت تغذیه کردن است از واژگانت استفاده کردن چه قدر عجیب است دوست داشتنت
شبنم حکیم هاشمی·۴ ماه پیشراز دریاصبح بود. عاشق از راهی دور به ملاقات دریا آمده بود و روی شنهای ساحل نشسته بود. و منتظر بود که دختر دریا از خواب بیدار شود. برای دیدار دختر…