ناهید یوسفی·۲ سال پیشهُدهُد هادی شدهکنارِ هالهی نورانی ات زانو میزنم و میسوزم در قهوهخانه ی داغِ چشم هایت ....
ناهید یوسفی·۳ سال پیشبهاریه خوانیمگر بهاریه خوانی شود ترانهی ما که یک بنفشه بِروید به روی شانهی ما...
ناهید یوسفی·۳ سال پیششالیزارمن حاضرم، فُرم و کلام و محتوا تقسیم دنیای رنگارنگِ شعرم با شما تقسیم در کندوانِ شاعری، رانندگی با من ترسِ گذشتن از کنارِ درهها تقسیم ...
ناهید یوسفی·۴ سال پیشسماعنیامدم بنشینم، دوباره میچرخمو در حضورِ تو در هر کناره میچرخمبرای چرخه زدن، کنجِ خانه کافی نیستبه کوچه میروم و آشکاره میچرخمنیازمندِ تفأ…
ناهید یوسفی·۴ سال پیشتهران سمّیهوا در هوا، موجِ توفانِ سمّیصدا در صدا، صوتِ انسانِ سمّیبه روی زمین، سرزمینی ندارممن و پرسه در «شهر تهران» سمّیدلِ کوچهها خسته از تنگ روحی…
ناهید یوسفی·۴ سال پیشجنون آمیزساعتبهساعت مشت را بر میز میکوبمتلخ و اَسَفبار و جنونآمیز میکوبمکاری ندارم زیر پایم شیشه یا سنگ استدستم بیاید! بر سر هر چیز میکوبمشی…
ناهید یوسفی·۴ سال پیشافتاده شب در کار مامیل جهنم میکنم از دست بیکردارهابرزخ به پا شد مردمان، کمتر کنید آزارهامینشنویدم از کسی، دستی بگیرد از کسیدیگر ندارد مشتری، انگیزهی این ک…