این گفت و گوهای تلخ و شیرین و گاهی عجیبی که براتون می نویسم.ریشه در واقعیت و خیال(توام)دارند.با همان شرح مختصر در مقدمه شماره های یک و دو.
یک:
چه کارش کنیم؟
بذارید بره!
نمی خوای ازش شکایت کنی؟
نه!
یه دونه استخون سالم برات نذاشته ها.نذاریم بره بعدش پشیمون بشی.
قبل اینکه بذارید بره بیاریدش اینجا ازش تشکّر کنم!
نکنه ضربه مغزی شدی.زده چک و چونه ات رو آورده پایین،می خوای ازش تشکّر کنی؟
اینا ظاهر قضیه ست.واقعیتش اینه که اون جون منو نجات داد!
حالیته چی داره می گی؟به این کاری که باهات کرده می گی نجات دادن؟!
راستش می خواستم خودکشی کنم.بعد با خودم فکر کردم نکنه وقتی طناب رو انداختم دور گردنم و خواستم زیر پام رو خالی کنم،یهویی بترسم،جونم برام عزیز بشه و پشیمون بشم.بعدشم دیگه کاری از دستم برنیاد.
خُب این قضیه چه ربطی به این بنده خدا داشت؟
برای همین عمداً رفتم به این بابا که هیکلش سه برابر منه تنه زدم و یه عالمه فحش بارش کردم تا من رو بزنه.دمش گرم با اون مشت و لگدهایی که بهم زد حالیم کرد که هنوز جونم برام عزیزه...اورژانس نیومد؟ من دارم از درد می میرم...آخخ!
دو:
چند تا فرزند داری؟
رسمی یا غیر رسمی؟
منظورت چیه؟
منظورم اینه که یه سری از فرزندام محصول ازدواج هستند،یه سریشون محصول عشق و عاشقی.شما تعداد کدوم رو می خوای بدونی؟!
من که متوجه نمی شم چی می گی.می شه بیشتر توضیح بدی؟
اونی که باهاش ازوداج کردم،به درد عشق و عاشقی نمی خورد.فقط به خاطر مال و اموال پدرش و درآمد خوب خودش باهاش ازدواج کردم.اونایی هم که عاشقشون بودم،به درد ازدواج نمی خوردند.خوشگل بودند ولی آه در بساط نداشتن!
آخرش می خوای بگی چند تا فرزند داری؟
از اونی که باهاش ازوداج کردم،دو تا ولی از اونایی که عاشقشون بودم،خیلی!
سه:
اشتباه کردی.من و تو مثلاً مجری قانونیم.می دونی اگه بفهمن تو یه کاری کردی که قاتل شناسایی نشه،باهات چه کار می کنن؟
می خوای قضیه رو گزارش بدی؟
تو قبل از اینکه مافوقم باشی،دوستمی،رفیقمی.خودتم می دونی بدون اجازه و دستور تو این کار رو نمی کنم.ولی به هر حال باید قبول کنی که اون قتل کرده!
اون کسی رو کشته که هم به اون و هم به خیلی های دیگه خیانت کرده بود.ولی خیانتی که به اون کرده بود از همه بدتر بود.
همه اینایی که می گی درسته ولی اون نباید می کشتش!
اگر خیانتی که به اون شده بود،به من و تو شده بود چه کار می کردیم.اگر بلایی که سر زن و بچه اون آورده بود سر زن و بچه من و تو می آورد چه کار می کردیم؟!
اگر تو کار ما هر کسی اشتباه کنه و اشتباهش رو با این حرفا توجیه کنه که دیگه سنگ رو سنگ بند نمی شه!
ببین من خودم می دونم اشتباه کردم.ولی اینم می دونم که این اشتباهم با تموم اشتباهایی که توی عمرم کرده بودم فرق داشت!
اشتباه،اشتباهه دیگه.چه فرقی داره؟
فرقش اینه که این اشتباه،یه اشتباه قشنگ بود!
اشتباه قشنگ دیگه چه صیغه ایه؟
اشتباه قشنگ،اشتباهیه که قرار نیست هیچ وقت به خاطرش خودت رو سرزنش کنی!
در این انتشارات گفتوگوهایی را میآورم که شاید واقعیِ واقعی نباشند ولی دور از واقعیت هم نیستند و ریشه در واقعیت دارند. گفتوگوهایی که قرار بود بخشی از یک رُمان، فیلمنامه یا نمایشنامه شوند ولی بنا به هر دلیل تاکنون نشدند.