donya prahimi·۱ سال پیشآنقدر دير آمدي تا عاقبت پاييز شدآنقدر دير آمدي تا عاقبت پاييز شد کاسه ي صبرم از اين دير آمدن لبريز شد تير ديوانه شد و مرداد هم از شهر رفت از غمت شهريورِ بيچاره حلق آويز شد…
donya prahimi·۱ سال پیشآنقدر دیر آمدی فصل زمستانم رسیدآنقدر دیر آمدی فصلِ زمستانم رسیدآرزوهایم خزان شد خط ِ پایانم رسیدسایه ام یخ بست و قلبم بیصدا در خودشکستوقتِ شبنم چیدن از چشمانِ گریانم رسید…
donya prahimi·۲ سال پیشزن های احساساتیراستش شبهایی که خیلی دلم میگرفت به خودم میگفتم اگه الان کسی تو زندگیم بود ، مجبور نبودم زانوهامو بغل کنم یا رو تختم بیوفتم و پتو رو بکشم رو…
donya prahimi·۲ سال پیشچرا کسی شبیه تو نیستچرا کسی شبیه تو نیست چرا خیابان پر از آدمهای غریبه هست که هیچکدامشان مثل تو نیستند مثل تو عاشقانه نگاهم نمیکنند لبخندشان نمک ندارد بوی عطر…
donya prahimi·۲ سال پیشدریانمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاستتو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از منخودش از گریه ام فهمید مدت…
donya prahimi·۲ سال پیشانتخابم کنهیچکس مانند من در عاشقی خودخواه نیست ، انتخابم کن که هیچ راهی به جز این راه نیستفکر تغییر من عاشق نباشی بهتر است ، عاشق دیوانه هرگز قابل اص…
donya prahimi·۲ سال پیشخانه دیوانگاناینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر ، اینکه از من دلخوری افکار می خواهد مگروقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش ، دل بریدن وعده ی دیدار می خو…
donya prahimi·۲ سال پیشاحساس تنهایی وقتی دورو برت پر باشه و بازم احساس تنهایی کنی وقتی عاشق کسی باشی و بدون اون باشیوقتی بدونی هیچ راه نجاتی برات نیست تا آخر عمرت دلت میگیره.…
donya prahimi·۲ سال پیشعشق زمینیدر به دست آوردنت نقش آفرینی لازم است در کنار چشمهایت شب نشینی لازم استبا خدای خود رفاقت کن ، اگر چه بی گمان مرد را دلگرمی عشقی زمینی لازم ا…
donya prahimi·۲ سال پیشیک خانه صحراییمی خواهم از این آیینه ها خانه بسازم یک خانه برای تو جداگانه بسازمیک خانه صحرایی بی سقف پر از گل با دورنمای پر پروانه بسازممن در بزنم ، باز…