میراحمدی·۱ ماه پیشدنیای ما دخترهایکی از بازیهای مورد علاقهام در بچگی لِیلی بود. جلوی در خانه مادربزرگم تکه گچی برمیداشتیم و یک لیله بزرگ میکشیدیم و راس ساعت ۴ بازی را…
میراحمدی·۱ ماه پیشرفوزه شدم :)همهی ماگهایم شکسته و یا لبپر شده است. تازه اثاثکشی کردیم و بهخاطر کابینتهای کم، فنجانهای گلگلیام را از توی جعبه بیرون نیاوردم و…
میراحمدی·۲ ماه پیشبالاخره استعفا دادمسلام یادتونه ۳ماه پیش توی این پست از خون دلی که توی محل کارم میخوردم نوشته بودم؟ undefinedundefinedvirgool.io ۳ماه ازش گذشت و من دیگه تحملم…
میراحمدی·۲ ماه پیشیک خاطره برای تمام عمرمدر ۱۸ فرودین، ۲۵ روز قبل از تولدم معجزهای زیبا رخ داد، همسرم در کمال ناباوری، بعد از ۶سال اجازه داد تا سفری به کربلا داشته باشم. بلیطی به س…
میراحمدی·۳ ماه پیشتبسم شیریندست کوچکش را حلقه میکند دور گردنم، سرم را فرو میکنم دور گودی گردنش، بوی جان میدهد. از همان بچگی یک طور دیگری دوستش داشتم. این را بعد از…
میراحمدی·۳ ماه پیشمن فقط دلتنگموقتی دلم تنگ میشود بداخلاق میشوم. حوصلهی هیچکس و هیچ چیزی را ندارم. به هرچیزی که دم دستم باشد پیله میکنم و دادوهوار راه میاندازم.مثل…
میراحمدی·۳ ماه پیشخطرناکترین خوردنی دنیا یکبار نشده بدون شانه نکردن موهایش جایی برود. فکر میکند همهی داراییهایش موهای گرانقیمتش است. میپرسی چرا گرانقیمت؟ بذار برایت بگویم. …
میراحمدی·۳ ماه پیشپس بدین فرصت خندههامو2 ساعتی میشود که چپیده توی اتاق و چند دست لباس کف زمین پهن کرده است. هرکدام را برای بار دهم جلوی آینه میگیرد و توی تنش برانداز میکند. هر…
میراحمدی·۴ ماه پیشمرا پاکیزه بپذیرچشم روی هم گذاشتیم و به روز ۲۹ماه رمضان رسیدیم. انگار همین دیروز بود که برای پخت سحری اولینروز ماه مبارک، ذوق داشتم. انگار همین دیروز بود…
میراحمدی·۴ ماه پیشمرا پاکیزه بپذیرچشم روی هم گذاشتیم و به روز ۲۹ماه رمضان رسیدیم. انگار همین دیروز بود که برای پخت سحری اولینروز ماه مبارک، ذوق داشتم. انگار همین دیروز بود…