انقلاب ۵۷ تمام جامعه ایران و تمام سطوح زندگی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد اما اثرات آن در برخی حوزهها بسیار [...] بود. اقتصاد ایران و بهویژه بخش خصوصی مولد و کارآفرین آن یکی از این حوزههاست.
مصطفی ملکان | نقطه قوت اقتصاد ایران در سالهای پیش از انقلاب، شکلگیری یک بخش خصوصی نیرومند صنعتی و مدرن در دهههای سی تا پنجاه خورشیدی بود که وزن اصلی آن را سرمایهداران ملی، صنعتگران خودساخته و مدیران خلاق و کارآفرین تشکیل میدادند. اغلب کارخانهها و واحدهای تولیدی فعال در این بخش، در حوزههای کاری خود بسیار موفق و سودآور بودند و نقش مهمی در اشتغال و تولید ملی داشتند. اما اغلب این کارخانهها چند ماه پس از «پیروزی انقلاب»، به بهانه و عنوان «حفاظت و توسعه صنایع ایران»، مصادره شدند و در تملک دولت قرار گرفتند.
«قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران» در تیرماه ۱۳۵۸، یعنی پنج ماه پس از «پیروزی انقلاب» در «شورای انقلاب» تصویب شد. طبق ماده دوم این قانون، «صنایع و معادن بزرگی که صاحبان آن از طریق روابط غیرقانونی با رژیم گذشته، استفاده نامشروع از امکانات و تضییع حقوق عمومی به ثروتهای کلان دست یافتهاند» مصادره شدند و در تملک دولت قرار گرفتند.
در پی این مصوبه شورای انقلاب (اواخر بهار ۱۳۵۸)، فهرستی متشکل از ۵۳ صاحب سرمایه و صنعت، تهیه و داراییهای آنها مصادره شد. گفته میشود بیش از ۵۰۰ واحد تولیدی در سراسر کشور مشمول مصوبه شورای انقلاب شدند.
گزارشهای منتشرشده در سالهای اخیر در رسانههای ایران نشان میدهند که بسیاری از صاحبان این کارخانهها و واحدهای تولیدی، «روابط غیرقانونی با رژیم گذشته» نداشتهاند. در میان آنها اگر هم چند نفری روابطی با دربار و دولت داشتهاند، دلیلی در دست نیست که بتوان آن روابط را «غیرقانونی» دانست. خلاصه آنکه اتهام «استفاده نامشروع از امکانات و تضییع حقوق عمومی برای دستیابی به ثروتهای کلان» صرفا یک ادعا بود و نه در هنگام مصادره و نه تا به امروز، در هیچ دادگاهی اثبات نشده است.
مصوبه شورای انقلاب همچنین مدعی بود که مصادره واحدهای تولیدی متعلق به بخش خصوصی با هدف «نجات صنعت و اقتصاد کشور»، «احیاء و اداره صحیح و توسعه» و «گسترش فعالیتهای اقتصادی و ایجاد اشتغال» صورت میگیرد اما متاسفانه هیچیک از کارخانهها و واحدهای صنعتی بعد از مصادره دیگر نتوانستند کمر راست کنند. اغلب این کارخانهها که شماری از آنها در خاورمیانه نمونه بودند و در حوزههای کاری خود برند به شمار میرفتند به تدریج در سراشیب قهقرا قرار گرفتند و دیگر نتوانستند به سطح تولید و بهرهوری پیش از انقلاب و دوره پیش از مصادرهها بازگردند.
نگاهی به زندگی و فعالیت سرمایهداران و صنعتگرانی که اموالشان توسط انقلابیون مصادره شد نشان میدهد که اغلب آنها انسانهای خوشنام و ایراندوست و علاقمند به توسعه و ترقی کشورشان بودند. اما متاسفانه گفتمان مسلط چپ، هم در میان بخش غیرمذهبی و هم در میان بخش مذهبیِ جامعه جوزده ایران، آنها را «زالوصفت» و «سرمایهدار وابسته» و... معرفی میکرد.
محمدتقی برخوردار، معروف به «حاجی برخوردار» بنیانگذار کارخانه توشیبا و به پدر صنایع خانگی ایران معروف بود. عباس میلانی از محمدتقی برخوردار به عنوان یکی از صد شخصیت تأثیرگذار در زندگی ایرانیان نام برده است. محمدتقی برخوردار تاجر پسته بود سپس واردکننده باتری و تلویزیون شاوبلورنس شد. اما پس از آن با تأسیس اولین کارخانه تولید باتری در ایران (قوه پارس)، و اولین کارخانه تولید تلویزیون در ایران (پارس الکتریک) و شماری دیگر از واحدهای تولیدی، از کارآفرینان موفق در دوره صنتعی شدن ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بود.
با قانون شورای انقلاب تمامی کارخانجات و اموال او مصادره شد. سالها بعد در دوره دولت محمد خاتمی بخشهایی از زمین و دارایی او برگردانده شد، اما کارخانههای او همچنان در مصادره دولتی باقی ماندند. محمدتقی برخوردار در سال ۱۳۹۰ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
محمدرحیم متقی ایروانی که فارغالتحصیل رشته حقوق دانشگاه تهران بود در سال ۱۳۳۰ کارخانجات کفش ملی را بنیان گذاشت. کفش ملی در سراسر ایران حدود ۳۳۰ شعبه داشت و بیش از ۱۱ هزار کارگر و کارمند در گروه صنعتی این کارآفرین برجسته ایرانی به کار مشغول بودند. تولیدات این کارخانهها بعدها به اروپای شرقی و اتحاد شوروی صادر میشد و یکی از برندهای اصلی اقتصاد ایران بود.
رحیم ایروانی یکی از بزرگترین کارآفرینان تاریح معاصر ایران شناخته میشود. او بین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ بیش از ۵۰ شرکت تأسیس کرد. بیش از ۲۵ واحد از این شرکتها در زمینه تولید انواع کفش با شرکای خارجی و داخلی فعالیت داشتند. تمام این شرکتها چند ماه پس از انقلاب مصادره شدند. او پس از آن راهی آمریکا شد و حرفه کارآفرینی خود را در آنجا پی گرفت. در ایالت جورجیا «پارک صنعتی کامن ولث» ایجاد کرد. کارخانه کفش و چرمسازی را در شهر بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا و سپس کارخانه کفش استاندارد را در قاهره بنیان گذاشت. آقای ایروانی در بهمن ۱۳۸۴ در سن ۸۵ سالگی در آمریکا درگذشت.
برادران فقیر خیامی از ماشینشوری در مشهد شروع کردند. سپس از تعمیرات ساده کنار خیابان، کار در تعمیرگاه خودرو، قطعهفروشی و تاسیس بزرگترین فروشگاه قطعات یدکی در تهران به تاسیس کارگاه اتاقسازی برای اتوبوس در جاده کرج رسیدند. در این کارگاه احمد خیامی از نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوسهای مرسدس بنز را میگرفت و روی آنها اتاق میساخت. برای اتوبوسهایی که میساخت دستشویی و توالت کوچک و یخچال هم درست میکرد. برای راحتی مسافران، کارگاه ساخت صندلی را هم احداث کرد. این کارگاه صندلیسازی بعدها الهامبخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبلسازی ایران به نام «مبلیران» شد. او جزو اولین کارآفرینانی بود که برای کارگران و کارکنانش خانه ساخت.
احمد سپس برادر کوچکش محمود را نیز به تهران آورد. برادران خیامی در سال ۱۳۴۱ نخستین کارخانه خودروسازی به نام «ایران ناسیونال» را تاسیس کردند که خودروی «پیکان» تولید میکرد.
خیامیها علاوه بر پایهگذاری نخستین صنعت خودروسازی در ایران چندین کارخانه و موسسه تولیدی دیگر راهاندازی کردند که سهم مهمی در صنعت و اشتغال کشور داشتند. «کارخانه لاستیکسازی بریجستون ایران»، «شرکت پیستونسازی ایران»، «کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور»، «کارخانه پلیرنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)»، «کارخانه فنرسازی در جاده کرج» از جمله آنها هستند.
در انقلاب همه دارایی براداران خیامی مصادره شد و احمد به کانادا و محمود به انگلستان رفت. در زمان انقلاب محمود ۴۹ سال داشت و احمد ۵۴ ساله بود و این به معنای آن است که این مدیران خلاق و کارآفرین هنوز سالها میتوانستند در خدمت توسعه صنعتی و کارآفرینی کشورشان باشند اما انقلاب ۵۷ این شانس را مانند بسیاری دیگر از کارآفرینان و صنعتگران از آنها، و در حقیقت از ایران، گرفت.
محسن آزمایش کارخانهدار خودساخته و بنیانگذار کارخانۀ آزمایش از دیگر کسانی بود که پس از انقلاب اموالش مصادره شد. او به خاطر وضع نامناسب مالی خانواده و فوت پدرش در نوجوانی، بیش از چهار کلاس درس نخواند و از ۱۱ سالگی برای تأمین خانوادهاش با مزد ناچیز در یک کارگاه آهنگری شاگردی میکرد. سپس مغازهای باز کرد که در آن درو پنجره میساخت. از سال ۱۳۳۰ فعالیت خود را گسترش داد و در کارگاهی در شرق تهران به ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات پرداخت. چند سال بعد کارگاه او در یک آتشسوزی سوخت تا اینکه در سال ۱۳۳۷ کارخانجات صنعتی آزمایش را تاسیس کرد.
مجموعه صنعتی آزمایش یخچال، کولر، آبگرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز و... تولید میکرد و طی سالهای فعالیتش به یکی از مهمترین تولیدکنندگان داخلی تبدیل شده بود. علاوه بر تهران، آزمایش در ساوه و مرودشت شیراز نیز کارخانه ایجاد کرده بود. فعالیت کارخانجات آزمایش تا یک سال پس از انقلاب نیز ادامه داشت، اما بعدا مصادره شد. محسن آزمایش به خارج از ایران مهاجرت کرد و سرانجام در سال ۱۳۷۱ در شهر رباط مراکش در سن ۶۷ سالگی درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
«جعفر اخوان» شالوده صنعت خودرو را در ایران بنیان نهاد. ابتدا به واردات «جیپ ویلیز» (خودروی آمریکایی) پرداخت و سپس در سال ۱۳۳۵ خط مونتاژ آن را در کشور راهاندازی کرد. اخوان در سال ۱۳۳۸ کارخانه «شرکت سهامی بازرگانی جیپ» را تاسیس کرد. تولید جیپ ویلیز را با تغییر نام آن به جیپ شهباز آغاز کرد و به دنبال آن خودروی دو دیفرانسیل شاسی بلند به نام «وانت سیمرغ» را تولید کرد که بهترین خودروی ممکن برای رفت و آمد در جادههای ایران بود.
در سالهای بعد جعفر اخوان موفق شد امتیاز مونتاژ خودروی «رامبلر» را از این شرکت آمریکایی بگیرد و در سال ۱۳۴۶ این خودرو را با دو مدل مختلف با نامهای «شاهین» و «آریا» به بازار عرضه کرد. در همین سال خودروی شاسیبلند دیگری به نام «جیپ آهو» به خط تولید شرکت اضافه شد.
تولید خودروی «آریا» در سال ۱۳۵۲ متوقف شد. او پس از آن به سراغ جنرال موتورز رفت و توانست امتیاز مونتاژ محصولات این شرکت آمریکایی را در ایران به دست آورد. در آخرین روزهای سال ۱۳۵۲، شرکت بازرگانی جیپ به شرکت «جنرال موتورز ایران» تغییر نام یافت.
شورولت «نوا» و «بیوک ایران» خودروهای لوکسی بودند که شرکت جدید «جنرال موتورز ایران» در آن زمان تولید و روانه بازار کرد.
کارخانجات جنرال موتورز ایران پس از انقلاب مصادره و به سازمان گسترش واگذار شد و نام آن نیز به «پارسخودرو» تغییر یافت.
نوجوانی و جوانی حبیبالله ثابت با فقر و تنگدستی همراه بود. در ۱۶ سالگی مغازهای برای اجاره و تعمیر دوچرخه در شمیرانات باز کرد. در همان ایام رانندگی اتومبیل آموخت و سپس با اتومبیل فورد میان توپخانه و قلهک مسافرکشی کرد. سپس محدوده مسافرکشی را به خارج از تهران گسترش داد. بعدها با خرید دو کامیون از فرانسه و یک دستگاه اتومبیل فیات از ایتالیا و انتقال آنها به تهران، نخستین موسسه حمل و نقل با وسایل نقلیه موتوری را در ایران تاسیس کرد.
ثابت در اوایل دهه ۱۳۲۰ برای صدور کالاهای متنوع آمریکایی به ایران، به همراه چهار نفر دیگر شرکتی به نام شرکت «ثابت پاسال» تاسیس کرد. شرکت جدید ترکیبی از شرکت حبیب ثابت در نیویورک و پاسال در تهران بود. این شرکت کالاهای آمریکایی را به ایران صادر میکرد.
تاسیس شرکت «فیروز» برای صادرات لوازم آرایشی و بهداشتی آمریکایی به ایران و راهاندازی شبکههای تلویزیونی، تاسیس کارخانه جنرالتایر و نمایندگی اتومبیل استودبیکر از دیگر اقدامات حبیب به شمار میرود.
آقای ثابت در طول فعالیتهای اقتصادی خود، با آوردن تکنولوژیهای روز دنیا و گرفتن نمایندگی شرکتهای خارجی و تأسیس کارخانههای متعدد، کمک بزرگی به مدرن و صنعتی شدن ایران کرد.
شاید بسیاری از ایرانیها ندانند که صنعتگر ایرانی حبیب ثابت، ایجادکننده اولین ایستگاه تلویزیونی در ایران بوده است. نخستین ایستگاه تلویزیون در ایران در سال ۱۳۳۶ در تهران تاسیس شد. دو سال بعد (۱۳۳۸) یک شعبه دیگر تلویزیون ایران در آبادان راهاندازی شد. این تلویزیون مسابقات نمایشی و برنامههای آمریکایی که به فارسی دوبله شده بودند را پخش میکرد. صاحب و موسس این تلویزیون آقای حبیب ثابت بود. تلویزیون ایران در ۱۳۴۷ ملی شد و به انحصار دولت درآمد. در سال ۱۳۵۰ تلویزیون با رادیو ادغام شده و سازمان «رادیو و تلویزیون ملی ایران» شکل گرفت.
به دلیل تعلق این بازرگان، صنعتگر و کارآفرین ایرانی به اقلیت بهاییان، او بیش از دیگر کارآفرینان پیش از انقلاب با خصومت آخوندها و قشریون مذهبی مواجه بود. حبیب ثابت دو سال پیش از انقلاب، ایران را برای همیشه به مقصد آمریکا ترک کرد و در سال ۱۳۶۴ در لسآنجلس درگذشت.
لاجوردیها از مشهورترین فعالان اقتصادی پیش از انقلاب بودند که تا اوایل دهه ۱۳۳۰ بیشتر در زمینه اقتصادی فعالیت میکردند، اما وقتی آینده را در توسعه صنعت دیدند، به صنعت روی آوردند.
محمد، محمود، اکبر، حبیب و قاسم لاجوردی پنج برادری بودند که در بسیاری زمینهها جزو پایهگذاران بخش خصوصی مدرن در ایران محسوب میشوند. آنها نخستین شرکت کامپیوتری ایران را پس از شرکت ملی نفت ایران تاسیس کردند که با داشتن بیش از ۲۵۰ پردازنده مرکزی، نظام پرداخت حقوق کارمند و دستمزد کارکنان و کارگران، حسابداری و هزینههای سرمایهگذاری را با محاسبات کامپیوتری انجام میداد.
لاجوردیها بیش از ۸۰ شرکت و کارخانه در نقاط مختلف کشور از جمله تهران، کاشان، بهشهر، کرمانشاه، قزوین، مشهد، گنبد کاووس، گرگان، نکا، اراک، خرمشهر، نوشهر و حومه محمودآباد را تاسیس کردند. در این شرکتها که عمدتاً در چارچوب گروه صنعتی بهشهر بود، تا سال ۱۳۵۷ بیش از ۱۵ هزار مهندس، کارشناس، مدیر، کارمند و کارگر مشغول به کار بودند.
حبیب لاجوردی در میانسالی راه خود را از برادرانش جدا کرد. او از دانشآموختگان دانشگاههای «هاروارد» و «ییل» در رشته اقتصاد و مدیریت بازرگانی(MBA) بود. در سال ۱۳۴۸ از فعالیتهای اقتصادی دست کشید و مرکز مطالعات مدیریت را در تهران تاسیس کرد و تا سال ۱۳۵۷ نیز در این مرکز به تدریس پرداخت. پس از انقلاب به آمریکا رفت و مدیریت پروژه تاریخ شفاهی ایران در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد را بر عهده گرفت.
علی رضایی از سال ۱۳۴۰ به فکر تاسیس کارخانجات صنعتی افتاد و «شرکت سهامی کارخانجات نورد اهواز» را در مجاورت جاده اهواز و خرمشهر تاسیس کرد. پس از مدت کوتاهی شرکت او «گروه صنعتی شهریار» نام گرفت که کارخانههای «نورد شاهین»، «نورد شهداد»، «نورد شاهرخ»، مجتمع صنایع فلزی خوزستان و کارخانه شهباز در برمیگرفت.
او در واقع بزرگترین واحد صنایع فلزی ایران را در خوزستان احداث کرد و صنعت فولاد ایران را پایه گذاشت. دو برادر دیگر رضاییها، قاسم و محمود نیز جزو سهامداران گروه صنعتی «شهریار» بودند.
نام محمدتقی توکلی با «کبریتسازی»، «ماشینسازی تبریز»، «مس سرچشمه» و بسیاری رشتههای صنعتی دیگر در ایران پیوند دارد. پدرش حاج تقی توکلی هم از فرهیختگان و تاجران بزرگ زمان خود بود که به تجارت نفت، شکر و کبریت مشغول بود تا اینکه در سال ۱۲۹۷ شمسی (صد سال پیش) در تبریز کارخانه کبریت توکلی را بنیان گذاشت.
فرزند بنیانگذار کبریت توکلی که در آلمان و سپس در آمریکا تحصیل کرده و برای خدمت به کشورش بلافاصله به ایران بازگشته بود، درسال ۱۳۴۷، ایده ماشینسازی تبریز را به مسئولان سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران پیشنهاد داد و در نهایت این کارخانه با همکاری چکسلواکی راهاندازی شد. محمدتقی توکلی برای ۹ سال اول مدیریت این کارخانه را برعهده داشت.
توکلی در بنیانگذاری کارخانه تراکتورسازی تبریز نیز نقش بهسزایی داشت و همچنین در ایجاد کارخانه «ایدم» که موتورهای دیزلی تولید میکند و کیفیت محصولات آن زبانزد خاص و عام است، نقشآفرینی کرد. او همچنین در تاسیس واحدهای صنعتی دیگر مانند «کمپرسورسازی»، «پمپ ایران»، «موتوژن»، «شرکت گسترش صنایع ریلی»، «کارخانه تولید نئوپان»، «کارخانه ساخت فورمیکا»، «کارخانه کابینتسازی» و چندین موسسه تولیدی و صنعتی دیگر مانند تاسیسات مس کرمان نقش اساسی بازی کرد.
پس از انقلاب بسیاری از صنایع آذربایجان از جمله کارخانههایی که محمد تقی توکلی مالک آنها بود، نیز مصادره و او ناگزیر شد برای مدتی به خارج از کشور برود. اواخر دهه ۱۳۶۰ از او خواسته شد که به ایران برگردد و کارخانه کبریتسازی را که عملا ورشکسته و بدهکار شده بود دوباره تحویل بگیرد.
همه سرمایهداران و کارآفرینانی که اموالشان در ماههای پس از انقلاب مصادره شد، به اندازه چند نمونه اشاره شده در بالا، خیلی معروف و یا گستره تولید و صنعتشان وسیع نبود، اما به جرئت میتوان گفت هیچیک مصداق اتهامهایی مانند «زالوصفت»، «وابسته به دربار» و «کمپرادور» و القاب و توصیفاتی از این قبیل نبودند که انقلابیون نثار آنها کردند.
با مصادره کارخانهها و واحدهای صنعتی در ماههای پس از انقلاب، اقتصاد ایران وارد دوران تازهای شد که در آن بخش اساسی اقتصاد یعنی صنعت و تولید در اختیار دولت (حکومت) قرار گرفت. «ناکارآمدی» و «فساد» ویژگی اصلی این دوره از اقتصاد ایران است. تعداد زیادی از کارخانجات و صنایعی که پیش از انقلاب بهوجود آمده بود در این سالها یکی پس از دیگری به ورطه ورشکستگی افتادند و شماری نیز کاملا تعطیل شدند.
«انقلابیون عدالتخواه» تصور میکردند که صنعت و تولید و اقتصاد عبارت است از جمعآمد «زمین و پول و ماشینآلات و کارگر»؛ که اگر آنها را از دست «سرمایهدار زالوصفت» خارج و «دولتی» کنند، عدالت برقرار خواهد شد. اما واقعیت چیز دیگری بود: پول و ماشینافزار و نیروی کار، فقط با تدبیر و خلاقیت صنعتگران و صاحبان میهندوست سرمایه میتواند به تولید و کارآفرینی منجر شود. این همان نکته کلیدی بود که گفتمان چپ و انقلابیون چپگرا در ایران و برخی کشورهای مشابه در طول سده گذشته نادیده گرفتند و به دست خود اقتصاد کشورشان را ویران کردند.
تسلط دولت (حکومت) بر اقتصاد منشا ناکارآمدی و انواع فسادهاست. در چنین اقتصادی از رقابت و شفافیت، نوآوری و کوشش مداوم برای افزایش بهرهوری خبری نیست. اقتصاد دولتی، در هر کشوری، به سرعت رانتی و فاسد و دیر یا زود زمینگیر میشود. اقتصاد ایران پس از انقلاب ۵۷ نیز به چنین سرنوشت شومی دچار آمد.
اکنون در اقتصاد ایران به جای صنعتگران کارآفرینی مانند ایروانیها، لاجوردی، خیامیها، برخوردارها و توکلیها، «سلطان»ها حکم میرانند: سلطان آهن، سلطان شکر، سلطان چای، سلطان برنج، سلطان لاستیک و دیگر سلاطینی که کارشان جز دلالی واردات و تجارت نیست و عموما از وابستگان حکومت هستند.
این نوشته را با نقل قولی از مهندس تقی توکلی، یکی از خادمان بزرگ صنعت ایران به پایان میبرم که حدود یک ماه و نیم پیش (۸ دیماه ۱۳۹۷) در سن ۸۷ سالگی در تبریز چشم از جهان فرو بست:
«در دهه ۱۳۴۰ شمسی که با تلاش و کوشش شبانه روزی سرمایهداران و کارآفرینان ملی، مملکت در مسیر صنعتی و ثروتمند شدن حرکت میکرد و مراحل مختلف عقبماندگی را یک به یک پشت سرمیگذاشت، روشنفکران و چپگرایان ما که دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی را زیر نفوذ خود داشتند، به جای حمایت و انتقاد سازنده از کارآفرینان و سرمایهداران ملی که موتور اصلی ترقی و تعالی ایران محسوب میشدند، به دشمنی پرداختند و با جعل اصطلاحات دهانپرکنی چون سرمایهداری وابسته و کمپرادور، سرمایهداران ملی و کارآفرینان مبتکر را کوبیدند و نزد عوامالناس سکه یک پول کردند.
آن روشنفکران به جای نقد سرمایهداری دولتی، و انتقاد قاطعانه از رانتخواری و فساد اداری و دلالبازی، به بورژوای ملی و کارساز حمله کردند؛ مضرتر و بدتر اینکه ثروت را معصیت، و فقر را مزیتی شمردند، به جای تلاش برای تولید ثروت، دائم به توزیع ثروت اندیشیدند؛ نهایت اینکه قدر رشد و توسعه صنعتی، و ارزش کارآفرینان ملی دانسته نشد، نتیجه: تخریب و فساد و تباهی اقتصادی نابودگری است که با انقلاب اسلامی دامن ملت ایران را گرفت و ما را چنین نحیف و ضعیف و درمانده کرد!» (نقل از مقاله محمد ارسی در «ایران امروز»)
منبع: https://www.dw.com/fa-ir