ملیکا اجابتی در عشق و تاثیرات آن ۳ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه تویی که تو نیستی لعنت به روزی که دیدمت.این جملهای بود که از صبح تا شب در ذهن آذر، چرخ...
م. ایهام در عشق و تاثیرات آن ۴ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه عاشقتم♡! شاید بارها و بارها این جمله رو از من بشنوی که من دیوانهار عاشقتم... و...
مائده جون در عشق و تاثیرات آن ۴ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه همش یه خواب بود ؟ زندگی خیلی جالبه .هر ثانیه میتونه با ثانیه بعدی فرق داشته باش .فقط یه...
سالار چایچی در عشق و تاثیرات آن ۴ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه بدونِ انگشت [داستان کوتاه] داستان بدون انگشت، پردهای کوتاه از انگشتهایی است که نمیتوانند چیزی...
مائده جون در عشق و تاثیرات آن ۴ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه چطور پدرتون رو ملاقات کردم "اول بستن چمدون ها"الان روی زمین نشستم و به دیوار تکیه دادم .خداروشکر...