ماهنامه دست انداز-فروردین۹۸

با عرض سلام و تبریک بابت میلاد امام زمان(عج)،طبق تصمیمی که از ابتدای سال گرفتم از این پس به شرط حیات و سلامت جسمانی و صد البته حیات ویرگولی،در پایان هر ماه،یک ماهنامه منتشر خواهم کرد و در آن شرح مختصری از آنچه بر پست های آن ماه گذشته را می نویسم.

اولین پست مربوط می شود به ششم فروردین که از قبل توسط ویرگول تهیه شده بود و بنده فقط منتشرش کردم.و بگذریم که هرگز جز پست های روتین ویرگول قرار نگرفت و در فضایی مجهول و مبهم گم و گور شد!

به جز پستی که در بند قبل در موردش نوشتم،در ماه فروردین سیزده مطلب منتشر کردم.تقریبا هر پنج روز دو مطلب.در این ماه،تمام مطالبم از ابتدا تا کنون،در مجموع 37046 بازدید و به طور میانگین روزی 1195 بازدید داشتند.در ابتدای ماه حدود 520 عزیز مطالبم را دنبال می کردند که در انتهای ماه به 556 نفر رسیدند.

اولین پستی که با همین دستان خودم در سال جدید منتشر کردم و توانستم برای آن هشتگ بگذارم،مربوط بود به برگزیدگان فصل زمستانِ چالش«حال خوبتو با من تقسیم کن»،تحت عنوان:برگزیدگان زمستان97 چالش «حال خوبتو با من تقسیم کن»و...بار دیگر از ویرگول که عنوان«حال خوبتو با من تقسیم کن»را در بالای سایت ویرگول قرار داد و دوستانی که همچنان به این چالش وفادار هستند و یا به این چالش می پیوندند، تشکر می کنم.

دومین پستی که منتشر کردم یک گزارش مفصل در مورد پست هایی بود که توی 21 ماه فعالیتم(تا قبل از پایان سال 97)در ویرگول نوشتم،تحت عنوان:ترین های دست انداز پس از ۲۱ ماه فعّالیت در ویرگول

11 پست دیگر می ماند که از نگاه ویرگول همگی داستان هستند(!)ولی انصافاً و بگویی نگویی فقط سه مورد از آنها داستان کوتاه و بقیه چیزهای دیگری بودند.در ادامه آنها را طبقه بندهی می کنم و می نویسم که در هر طبقه بندی کدامیک را خودم بیشتر دوست دارم و کدامیک را خواننده ها.
  • دلنوشته ها یا درد دل هایی که البته در بیشتر موارد از مرز یک دلنوشته،عبور کرده اند:

خون آشام های انرژی:خون آشام هایی که هستیم یا با آنها زندگی می کنیم!

شبا که ما خوابیم آقا دزده بیداره!!

هر چه هست در «حال» است!

تخته رویاهامون رو بسازیم(عزیز ترین پست ماه!)

چرا زنده باد زاپاتا؟!

از میان دلنوشته ها خودم اولی را از همه بیشتر دوست دارم ولی خواننده ها چهارمی را بیشتر پسندیدند.
  • داستان های کوتاهی که گاهی ریشه در واقعیتی محض داشتند:

توپ دولایه!

ساقی!

کاظم!

خودم توپ دولایه را بیشتر دوست دارم ولی خواننده ها ساقی را بیشتر پسندیدند.
  • یک کتاب و حواشی آن:

اینجا،«تغییر»مصادف است با«سنگباران»!

خودم خیلی دوستش دارم(البته هیچ کس نمی گوید ماست من تُرش است!) و خواننده ها هم بدشان نیامده بود.
  • دو مطلب طنز و نطنز(نه چندان طنز!):

روش ساخت آسان جهنّم برای تنبلای بی خاصیت و...!

پیشنهادی برای کاهش تلفات جادّه ای!(نظرانگیز ترین پست ماه!)

خودم دومی رو بیشتر دوست دارم ولی خواننده ها تقریباً هر دو را به یک اندازه پسندیدند.
حُسن ختام:به نقل از کتاب مجموعه شعر«چشمانت اگر نیلی بود»سروده«ساغر شفیعی»:

در خانه گرگ عروسی است

من هم دعوتم

بروم یا نروم؟

می ترسم سفره ای که چیده

از جگر هم چرایی های من باشد

می ترسم به سازشان که برقصم،

بر لب مطرب

نی چوپان من باشد.

بروم؟

نروم؟

گرگ و میش غریبی است.



دم همه کسانی که نوشته هایم را دنبال می کنند و نظرشان را بدرقه راهم،گرم.