«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
ماهنامه نسبتاً ادبی،فرهنگی و هنری دست انداز منتشر شد!
گفتم که روی خوبت از من چرا نهانست؟ گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیانست (فیض کاشانی)
ماه اردیبهشت هم طبق معمول هر ماه از خیلی چیزها برای شما نوشتم.ولی وجه قالب نوشته ها در مورد فیلم و کتاب بودند.خیلی از شما دوستان که دنبال کننده مطالب بنده هستید،همه نوشته ها را خواندید.بنابراین هدف از انتشار ماهنامه دست انداز:
در درجه اول:برای این است که کارهای یکماهه ام را برنداز و به خودم تذکر دهم که:«به کجا چنین شتابان؟»
در درجه دوم: شاید مخاطبی به خاطر عنوان مطلب و موضوعی که ویرگول،در کنارش می نویسد،اصلاً قید پستی را زده باشد.بنابراین در این ماهنامه،بنده کمی در مورد پست ها توضیح می دهم،بلکه تصمیم مخاطبی از نخواندن یک پُست به خواندن آن،تغییر کرد.
در درجه سوم:دسته بندی نوشته ها است.
در ماه اردیبهشت چهارده مطلب منتشر کردم.تقریبا هر دو روز،یک مطلب.در این ماه،تمام مطالبم از ابتدای حضورم در ویرگول-تیرماه سال96-تا کنون(472 مطلب)،در مجموع 39038 و به طور میانگین روزی 1259 بازدید داشتند.در ابتدای ماه حدود 556 عزیز مطالبم را دنبال می کردند که در انتهای ماه به 602 نفر رسیدند.
برویم سر اصل مطلب:مطالب را به ترتیب آورده،دسته بندی و گزیده ای از هر کدام را برای شما نقل می کنم.تا چه قبول افتد و چه درنظر آید.
ماهنامه دست انداز-فروردین۹۸:عنوان پست اول هر ماه،از این به بعد عنوان ماهنامه ای است که ماه قبل منتشر شده است.گمان نمی کنم پُُست مذکور نیاز به توضیح خاصی داشته باشد.
مسابقه برنده باش یا بازنده باش؟!:
موضوع:نقد:(نقد کوتاهی به مسابقه تلویزیونی برنده باش.)
گزیده:عنوان«برنده باش»برای این برنامه،الحق و الانصاف عنوان پسندیده و زیبنده ای است امّا برای خود تلویزیون و نه برای من و شما و سایر مردم.مایی که وقت و زمان عزیزمان را که می توانیم برای هر چیز مفیدتر صرف کنیم برای این برنامه و برنامه های مشابه صرف می کنیم،بازنده ای بیش نیستیم.چه متوجه باشیم و چه نباشیم.
کتاب«مگس ها»:معجون گوارایی از افسانه،استعاره و فلسفه
موضوع:کتاب(معرفی مفصل نمایشنامه ای از فیلسوف شهیر فرانسوی،ژان پل سارتر.)
گزیده:
سرباز دوم:با این حساب...تو خیال می کنی که او اینجاست؟
سرباز اول:می خواهی کجا باشد؟اگر من شاه مُرده ای بودم،خود من،و اگر هر سال اجازه داشتم تا برای بیست و چهار ساعت،پای به این عالم بگذارم،خاطر جمع باش که باز می گشتم تا بر تخبِ خود جلوس کنم.و اگر می شد تمام روز را بر آن جلوس می فرمودم،بی آن که آزاری برای کسی داشته باشم،خاطره های خوش سابق را به یاد می آورم.
موضوع:فیلم:(بازگشت مری پاپینز،محصول 2018.)
گزیده:به دنبال یک اتفاق،یکی از بچه ها می گه:«غیر ممکنه»و مری پاپینز در جوابش می گه:«هر چیزی ممکنه،حتی غیر ممکن ها!»،علت اینکه می خواستم به مری پاپینز رای بدم همین بود.ببینید چه جوری شعار«ما می توانیم»ما ایرانی ها رو با همین فیلم های موزیکال و فانتزی،برای فرزندانشون به یک باور تبدیل می کنند!
دکتر جکیل و آقای هاید درون ما(!)
موضوع:کتاب و فیلم:(خلاصه ای از کتاب«دکتر جکیل و آقای هاید»نوشته رابرت لویی استیونسن و فیلم دکتر جکیل و آقای هاید ساخته ویکتور فلمینگ محصول1941)
گزیده:چه در کتاب و چه در فیلم،دکتر جکیل ابتدا برای تبدیل شدن به آقای هاید،به خواسته خودش،محلولی را می نوشد و با زحمت این کار را می کند ولی پس از مدتی،به صورت ناخواسته و بدون نوشیدن دارو به آقای هاید تبدیل می شود و این بار برای تبدیل شدن به دکتر جکیل به زحمت می افتد.با این تفاوت که این بار این زحمت به جایی نمی رسد و دکتر جکیل مقهور آقای هاید می شود!
موضوع:طنز:(نوشته ای طنزآلود که در آن از سوسک شاخدار،در زدن بچه همسایه،یک فیلم و جنگ ایران و آمریکا نوشتم.)
گزیده:نمی دونم توجه کردید که ما آدمهای شاخ پرورِ شاخ دوست از میان هر گونه حیوانی،نوع شاخدار اون رو بیشتر دوست داریم یا نه؟مثلاً عشق و علاقه ما به یک گاومیش که شاخهای خفن داره،خیلی بیشتره تا به یک گاو معمولی.علاقه ما به عمو جغد شاخدار،بیشتره تا به یک جغد معمولی.علاقه ما به یک مار افعی شاخدار، بیشتره تا به یک مار افعی معمولی.علاقه ما به یک سوسک کرگدنی یا سوسک شاخدار،بیشتره تا به یک سوسک معمولی حمام که بهش می گن سوسری.
موضوع:طنز:(نوشته ای طنزآلود در مورد ارسال آنی کارت اهدای عضو.)
گزیده:دیدم بنده خدا دست به گوشی شده و داره کد ملّیش رو که حفظه،پیامک می کنه.بهش گفتم:«تصمیم گرفتی اهدای عضوی کنی؟!»گفت:«نه راستش تصمیم که نگرفتم!»گفتم:«پس چی؟!»جواب داد:«آخه دیدم هر کدوم از این کارتهایی که توی کیفم بوده رو اگر بخوام دوباره بگیرم باید کلّی سگ دو بزنم.گفتم علی الحساب این کارت اهدای عضو که خودشون سریع می فرستن رو بگیرم،دلم یه کم خوش بشه!»
ماجرای یک سگ فرهیخته ی کتاب دوست و...!
موضوع:کتاب:(متن کامل کتاب«سگی که کتاب ها را دوست داشت» و اثر این کتاب خوب بر روی کودکان.)
گزیده:این سگ کتاب ها را دوست داشت.او بوی کتاب ها را دوست داشت.او دوست داشت به کتاب ها دست بکشد.او همه چیزِ کتاب ها را دوست داشت.او آن قدر کتاب ها را دوست داشت که تصمیم گرفت یک کتاب فروشی باز کند...
پیاز کوروش،با تخفیف ویژه رسید!
موضوع:بازایابی:(استفاده ابزاری از دین برای فروش بیشتر.)
گزیده:مخرج مشترک ماجرای دیروز و ماجرای هزار و چهارصد سال پیش،پیاز و استفاده ابزاری از دین،است. چند صد سال قبل پیازهای باد کرده را با یک روایت جعلی فروختند و الان جنس های مانده در فروشگاه های زنجیره ای را به بهانه تخفیف ویژه به مناسبت ماه مبارک رمضان.هیچ چیزی فرق نکرده است.ما انسانها همان انسانهای چند صد سال قبل هستیم.با همان مکر و حیله ها و با همان بلاهت های همیشگی.هنوز هم همدیگر را گول می زنیم.هنوز هم گولِ همدیگر را می خوریم!
موضوع:طنز:(طنز نوشته بسیار کوتاهی در مورد فیلم هایی که با کلمه«آخرین»شروع می شوند.)
گزیده:چرا از میان این همه آخرِ مهم،من باید آخرین نفرِ صفِ نانوایی باشم؟راستی چرا کسی فیلمی به نام آخرین نفر صف نانوایی نمی سازد؟شاید آخرین نفر صف نانوایی اهمیتی ندارد!شاید هم دارد و کسی متوجه این اهمیت نشده است!...!
نصیحت های یک پدر رشوه بگیر بازنشسته ی پیر!
موضوع:طنز:(طنز نوشته ای در مورد پدر ریاکار و به ظاهر مذهبیِ رشوه گیری که بازنشست شده و سعی می کند با ذکر آیات و روایات،پسرش را مجاب کند که تا آنجایی که امکان داد،رشوه بگیرد!)
گزیده: حتما می دانی که خداوند باریتعالی در قرآن کریم فرموده است:«مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ: من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.»و حتما این را می دانی که:«طریقت(عبادت)به جز خدمت خلق نیست.به تسبیح و سجاده و دلق نیست!»پس تو بایستی مثل پدرت به مردم کشورت خدمت کنی.امّا این را هم بدانی که:خدمت مفت و مجانی،بی مایه فطیر است.
کتاب«مائده های زمینی»از نگاهی دیگر
موضوع:کتاب:(قسمت هایی از کتاب مائده های زمینی نوشته آندره ژید را آورده و مطالبی را به آن اضافه کرده ام.مطالب اضافه شده با علامت ستاره،شروع می شوند.)
گزیده:
ناتانائیل،آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی.هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.هماندم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند،ما را از خدا بر می گرداند.
*قرآن:آیه چهارم از سوره حدید:«... وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ »:و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه کنید بیناست.
* حضرت علی علیه السلام:« خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم.»
موضوع:دلنوشته و فیلم:(دلنوشته ای در باب فواید گرسنگی به جا و فیلم گرسنگی محصول 1966)
گزیده:آنکه ما امروز تروریستش می نامیم،شاید دیروز گرسنه ای بوده است که نتوانسته از هیچ راهی خود را سیر کند. آنکه امروز با دزدی یا قتل و یا هر ناهنجاری دیگری،آرامش جامعه را بلعیده است،شاید دیروز گرسنه ای بوده است که از هیچ طریقی،از پس سیر کردن خود،بر نیامده است.منظور از این گرسنگی،فقط گرسنگی جسمی نیست. کیست که نداند گرسنگی روحی،به مراتب خطرناک تر از گرسنگی جسمی است.
موضوع:دلنوشته:(دلنوشته ای در مورد یکی از نویسندگان خوب ویرگول که به یکباره تمام پُست هایش را پاک کرد و بدون حتی یک خداحافظی کوچک،کوچ کرد.)
گزیده:باور کنید از بابت حذف پُست هایشان کم ناراحت نیستم؛ولی بیشتر از اینکه نگران پُست های حذف شده شان باشم،نگران حال خودشان هستم.هی با خودم می گویم:«نکند کسی که زمانی حال خوب خودش را بین ما تقسیم می کرد و حتی یکی دو دوره نیز جز برندگان و نفرات برتر«حال خوبتو با من تقسیم کن» بود،امروز حالش خوب نباشد.نکند...؟!»
- خوشبختانه یکی از دوستان که از ایشان خبر داشتند در قسمت نظرها،پاسخ ایشان را در توجیه این کار نوشتند و حداقل فایده این پاسخ این بود که خوانندگان مطالب ایشان را از دلواپسی درآورد.
حُسن ختام:
شعر زیبای«مثنوی هفتاد من»سروده«ناصر فیض»به نقل از کتاب«املت دسته دار»:
مَن اگر با مَن نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن گر شوم مَن باشد از مَن ما ترین
مَن نمیدانم کیام مَن، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است
مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن!
ای مَنِ غمگین مَن در لحظههای شاد مَن!
هر چه از مَن یا مَنِ مَن، در مَنِ مَن دیدهای
مثل مَن وقتی که با مَن میشوی خندیدهای
هیچ کس با مَن چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
ای مَنِ با مَن، که بی مَن، مَنتر از مَن میشوی
هر چه هم مَن مَن کنی، حاشا شوی چون مَن قوی
مَن مَنِ مَن، مَن مَنِ بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن، مثل مَن درگیر نیست
کیست این مَن؟ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانهتر
این مَنِ مَن مَن کُنِ از مَن کمی دیوانهتر؟
زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ور نه مَن مَن کردن مَن، از مَن مَن عار نیست
راستی! این قدر مَن را از کجا آوردهام
بعد هر مَن بار دیگر مَن، چرا آوردهام؟
در دهان مَن نمیدانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد مَن
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماهنامه ی دست انداز(شماره ی ۱۳)+یک برنده و یک مسابقه
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماهنامه ی دست انداز(شماره ی ۱۴)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماهنامه ی دست انداز(شماره ی شش:شهریور۹۸)