پونه زندهام هرچه زدی تیغ به شریان نرسید! پستهای پونه در انتشارات پناهگاه نویسندگان سایر پستها در ویرگول پونه در پناهگاه نویسندگان ۵ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه دردِ بی درمان بزرگ و خوانا بنویسید؛دلتنگی مرا امان نداد. پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۴ قسمت چهارم مامان حنانه دست هایم را گرفت و با خود به طرف سالن برد:(پون... پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۳ قسمت سوم با صدای مامان از خواب بیدار شدم،به دورم نگاهی انداختم.مامان... پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۲ قسمت دومدیشب، تولدِ بابا بود.من خوشحال بودم، یا شاید ناراحتی بلد نبودم... پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف می زنند..! عادت داشتم با گل ها درد و دل کنم..(میدونی گلِ من.. امروز با شیما دعوا... پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه ماهِ زندگیِ من.. شما وقتی کسی را از دست میدهید، نه تنها یکبار بلکه هر چیزی که شما را... پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه بارانِ بی صدا چشم ها هیچوقت دروغ نمیگویندبه چشمانش خیره شدم. نگاهش را از من دزدید..... ‹ 1 2 ›
پونه در پناهگاه نویسندگان ۵ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه دردِ بی درمان بزرگ و خوانا بنویسید؛دلتنگی مرا امان نداد.
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۴ قسمت چهارم مامان حنانه دست هایم را گرفت و با خود به طرف سالن برد:(پون...
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۳ قسمت سوم با صدای مامان از خواب بیدار شدم،به دورم نگاهی انداختم.مامان...
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف میزنند_۲ قسمت دومدیشب، تولدِ بابا بود.من خوشحال بودم، یا شاید ناراحتی بلد نبودم...
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه گل ها هم حرف می زنند..! عادت داشتم با گل ها درد و دل کنم..(میدونی گلِ من.. امروز با شیما دعوا...
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه ماهِ زندگیِ من.. شما وقتی کسی را از دست میدهید، نه تنها یکبار بلکه هر چیزی که شما را...
پونه در پناهگاه نویسندگان ۶ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه بارانِ بی صدا چشم ها هیچوقت دروغ نمیگویندبه چشمانش خیره شدم. نگاهش را از من دزدید.....