یک آموزگار...
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش یازدهم - آموزش و پرورش، عروس هزار داماد
وقتی مسئولین ما تصمیمی میگیرند:
و وقتی با نتایج آن تصمیم مواجه میشوند:
سال ۱۳۸۶ قانونی جامع در کشور به تصویب رسید تحت عنوان قانون مدیریت خدمات کشوری.
ماده ۲۴ این قانون چند بند خاص داشت:
بند ب- تعداد مجوزهای استخدامی به نحوی تعیین گردد که تعداد کارمندان دستگاههای اجرائی که به هر نحو حقوق و مزایا دریافت میکنند و یا طرف قرارداد میباشند هر سال به میزان دو درصد در امور غیر حاکمیتی نسبت به سال قبل کاهش یابد.
بند ج- حداکثر معادل یک سوم کارمندان که به روشهای بازنشستگی، بازخریدی، استعفاء و سایر موارد از خدمت دستگاههای اجرائی خارج میشوند استخدام نمایند.
اگر همان روزها قانونگذاران دوراندیش ما خبری از احوال جمعیت و هرم سنی گرفته بودند و تحلیلی روی آمار دانشآموزان کشور در سالهای آینده (آیندهی آنها یعنی امروز ما) انجام میدادند و این قانون را برای آموزش و پرورش مستثنی میکردند، امروز ما با ۱۴ هزار کمبود معلم در شهر تهران و ۲۰۰ هزار کمبود معلم در سراسر کشور طی امسال و دو سال آینده روبرو نبودیم.
میگویند یکی از مشکلات آموزش و پروش این است که تعداد حقوقبگیرانش زیاد است و همیشه عدد یک میلیون را برای آن ذکر میکنند. آخرین آماری که میشود به آن استناد کرد ۸۰۰ هزار نفر است که طبق قاعدهی قانون مدیریت خدمات کشوری سال به سال رو به کاهش است.
در سطح رسانهها و در چشم مردم مطالبات فرهنگیان را به حقوق و معوقات کاهش دادهاند، در حدی که دانشآموز در کلاس میگوید آقای معلم دیشب اخبار گفت حقوقتان واریز شد.
در صورتی که مشکل معلمها حقوق و پول نیست، مشکل سوءمدیریت است. من میگویم بزرگترین مشکل آموزش و پرورش امروز ما این است که یک متولی ندارد. به عروس هزار داماد تشبیه میکنم. چون هر کسی در هر جایی به سلیقهی خود زخمی بر تن این بیمار(عروس) زده است.
در مباحث زیبای دانشگاهی مینویسند که آموزش و پرورش متمرکز، یعنی در رأس هرم اجرایی وزیر است و با سلسله مراتبی این مدیریت به مناطق و ادارات منتقل میشود. ولی تصمیم یکی است و لازمالاجرا.
و در همان مباحث زیبای دانشگاهی مینویسند که آموزش و پرورش غیرمتمرکز، یعنی یک دستورالعمل کلی ابلاغ میشود و هر منطقه بنا بر نظر خود قوانینی را تصویب و اجرا میکند.
سپس میگویند کشور ما سبک مدیریتی متمرکز و کشورهای اروپای غربی سبک مدیریت غیرمتمرکز را دارند. خب همهی اینها روی کاغذ و جزوهی دانشگاهی خیلی هم قشنگ و خوب است. ولی آنچه من از این آموزش و پرورش دیدهام، نه یک سیستم متمرکز منسجم، که یک سیستم فشل ناکارآمد با حداکثر سطح اختلاف سلیقه در بین مدیران است که همگی در جهتهای ناهمسوی یکدیگر به جد در حرکتند.
در آموزش و پرورش کسی را پیدا نمیکنید که بگوید اشتباه کردم. وزیر ۳۰ سال پیش امروز اگر مصاحبه کند همهی طرحهایش را (ولو شکست خورده و شکستش ثابت شده) موفق ارزیابی میکند.
نمونهی بارز یکی از این طرحهای اسفناک، ارزشیابی توصیفی است.
از طرحهای اشتباه بگذریم که صحبت الان من در این مطلب درباره کلاسهای درس خالی است.
۲۰ روز از مهر ۱۳۹۸ گذشته و هنوز ۱۰ هزار کلاس درس در تهران معلم ندارند. طبق آمار و گزارشهای پراکنده در استان پهناور سیستان و بلوچستان ۱۴ هزار معلم مورد نیاز است.
امروز مشکل آموزش و پرورش ما به نظر من حذف زبان انگلیسی از مدارس نیست، که این فقط پوششی رسانهای بر مشکل اصلی است. مشکل اصلی این است که امروز معلم نداریم و تا ۵ سال آینده وضع از این هم بدتر خواهد شد.
البته مدیران دوراندیش ما همیشه در آخرین لحظات با مدیریت اتوبوسی خودشان مشکلات را حل میکنند. برای مثال برای معضل کلاسهای خالی تهران، از ۲۶ شهریور به تمام سربازمعلمها و معلمهای حقالتدریسی که برای چند سال به سراغ کار و زندگی خود رفته بودند و قید معلمی را زده بودند، فراخوان دادهاند که برگردید و اگر کلاسهای خالی تهران را پر کنید شما را پیمانی! میکنیم. به این میگویند مدیریت اتوبوسی. و کلاسها در حال پر شدن است. سال آینده و دو و سه سال آینده هم شاید به همین روش کلاسها پر شوند.
بحث من سر حقوق و مزایا نیست. بحث من روی شیوهی استخدام و بود و نبود دانشگاه فرهنگیان نیست. من حرفی روی این که جذب معلم جدید باید چطور باشد ندارم. من کاری به نقد قانون مدیریت خدمات کشوری هم ندارم.
همهی حرف من این است که ..
در آخر چه برای ما میماند؟
چندین بار پاسخ این سؤال را نوشتم و به خاطر لحن تندم پاک کردم و فکر کردم و باز نوشتم و باز پاک کردم. بی خیال نوشتن پاسخ این سؤال شدم. شما بگویید، وقتی کلاسهای درس فقط باید با یک مترسک به اسم معلم پر شود و سواد و دانش و تخصص و معیشت و اخلاق و رفتار آن مترسک برای هیچ کسی مهم نیست، برای ما چه میماند؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - مقدمه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش اول - بوروکراسی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوم - تنبیه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش سوم - اهداف آموزشی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش چهارم - خشونت
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش پنجم - آقای معلم بچه من خوبه؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش ششم - بزرگترین مانع آموزش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هفتم - شعارزدگی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هشتم - آموزش پارتی بازی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش نهم - پنج مانع اصلی آموزش و پرورش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دهم - مدیریت کلاس به روش امیرکبیر
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش یازدهم - آموزش و پرورش، عروس هزار داماد
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوازدهم - گزارش پیشرفت تحصیلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنر معلمی - پیشنیازها - بایدها
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش چهارم - خشونت
مطلبی دیگر از این انتشارات
استخدام در آموزشوپرورش، تهدیدها و فرصتها