یک آموزگار...
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوم - تنبیه
شروع سال تحصیلی نزدیک است و هلهله و شادی و غم و اشک و دعوای دانشآموزان هم نزدیک.
برای ما که هر روز در مدرسه هستیم، نوستالژیهایی که همنسلهای ما از دوران مدرسه میسازند، از نوستالژی رد شده و به روزمرگی رسیده.
برای مثال، هر دهه شصتی را که نگاه کنید با حس غم و اندوه وصف نشدنی از نیمکتهای سه نفره مدرسهی دوران ابتداییاش یاد میکند و وقتی یاد پوست پرتقال و لوله خودکار آبی بیک میافتد فکر میکند آن دوران و خاطرهها پودر شده رفته هوا.
واقعیت ولی این است که هنوز هم بچهها همان کارهایی را میکنند که ما در مدرسه میکردیم، همان شعرهایی را میخوانند که ما در مدرسه میخواندیم و همان بازیهایی را میکنند که ما در مدرسه میکردیم.
به راستی بعد از شروع به کار من در آموزش و پرورش و آن هم در مقطع ابتدایی بود که این نکته را فهمیدم.
هیچ نوستالژی وجود ندارد. فقط ما هستیم که بزرگ شدیم و آن برهه زمان و سن را پشت سر گذاشتیم.
یادم هست (و یادتان هست) که در هر مدرسه یک معاون (ناظم) از همه بداخلاقتر، یکی دو معلم از همه ترسناکتر و مدیر مدرسه که دیگر آخر خشونت و اخم و ترس بود.
امروز هم همین است. هیچ فرقی نکرده. من جزو معلمهای خوشاخلاق و معاونهای مهربان مدرسه محسوب میشوم و بچهها من را دوست دارند. همکارم که آدم آرام و شریفی هم هست، جزو معاونهای بسیار بداخلاق و ترسناک برای بچهها محسوب میشود.
تنها تفاوت ما در برخورد با بچهها، نگرشهایمان است.
من اعتقاد به اصل آزادی عمل و بازی برای رشد کودک دارم و همکارم فکر میکند این بچهها فقط با دعوا و کتک به راه راست هدایت میشوند.
(یادم باشد در مورد تنبیه در مدارس مفصل یک مطلبی بنویسم.)
و اما نکتهای که در این مطلب میخواهم به آن اشاره کنم و از نظر من همه فرهنگ این روزهای جامعه ما ناشی شده از همین نکته است، این است که مدیران و مسئولین نظام آموزش و پرورش هم، همگی از جنس همکار من هستند، چرا که فکر میکنند بچهها با زبان خوش و با بازی و شادی و لذت از با هم بودن، بیادب و بیتربیت و گستاخ و لاابالی خواهند شد.
چون ادارهها و مدرسههای ما این روزها پر است از کسانی که همینطور فکر میکنند. و سیستم آموزش و پرورش ما، نگاهش به آموزش و پرورش، نگاه تنبیهی است.
از من معلم بشنوید، هرکه هرجا غیر از این گفت، شعار میدهد. حرف مفت میزند.
آموزش و پرورش ما بر مبنای سیستم تنبیه جلو میرود.
حتا متأسفانه سیستم تشویق و تنبیه هم نیست که دلمان به تشویق خوش باشد. فقط تنبیه.
در اخبار 20:30 مصاحبه میکنند و میگویند ابلاغ شده که تنبیه غیرقانونی است، با معلمی که تنبیه کند برخورد میشود. این هم شعار است.
آخر تنبیه که فقط چوب و فلک و خطکش نیست.
تنبیه میتواند این باشد که مدرسه 1000 دانشآموزی ما یک کتابخانه با 200 کتاب مسخره دارد و یک زنگ تفریح در هفته وقت استفاده دانشآموزان از همین 200 کتاب مسخره است و در همین زمان کوتاه هم وقتی دانشآموزی برای گرفتن کتاب میآید با فریاد معاون پرورشی خسته از کار رو برو میشود که: برو گمشو الان حوصله ندارم!!!
شاید یک مثال دیگر لازم است که داستان برای شما به طور کامل ملموس شود.
موقع صف شدن دانشآموزان و به کلاس رفتن آنها، به علت جمعیت زیاد و تعداد 3 معاون در برابر 1000 دانشآموز، مجبور به استفاده از دانشآموزانی به عنوان انتظامات هستیم. انتظاماتی که هم به خاطر بار سنگین و لذتبخش اسمش، هم به خاطر الگوی ناصحیحی که از رفتار من معاون یاد گرفته، با دانشآموز کوچکتر از خودش با پرخاش و داد و فریاد و حتا کتک، رفتار میکند و من معاون را میگذارد توی جیبش.
خب، این هم تنبیه است.
آموزش و پرورش با اختصاص 3 معاون به 1000 دانشآموز، دارد من را تنبیه میکند.
من با خستگی و فریاد بر سر انتظامات او را تنبیه میکنم و انتظامات من، با همین رفتار با دانشآموز کوچکتر از خود، او را تنبیه میکند و ...
"و" مهم همین جاست. نکته این است.
دانشآموز تنبیه شده در مدرسه، فریاد شنیده، کتک خورده، عصبی شده، بزرگ میشود و قد میکشد و وارد جامعه میشود.
در هنگام رانندگی فریاد میزند.
اگر هنگام پیاده روی در خیابان شانه تو به شانهاش خورد، اولین واکنشش فحش است.
با همسرش نمیتواند صحبت کند و دعوا میکند.
پلیس این جامعه وقتی کسی را دستگیر میکند قبل از هرکاری او را کتک میزند.
رسانهها به جای گفتمان، همدیگر را تخریب میکنند.
سیاسیون هم با زبان خود با هم در حال دعوا هستند.
بچههای این جامعه با داد و دعوا و کتک تربیت میشوند.
بچهها به مدرسه میآیند و معاون مدرسه، معلم مدرسه و مدیر مدرسه که او هم از همین جامعه برخاسته و همین تربیت را داشته، بر سر این بچهها داد میزند.
دقت کردهاید در روز چند بار بر سر همدیگر داد میزنیم؟
به باور من، این روحیه پرخاشگری، دست پخت مستقیم آموزش و پروش ماست.
این آموزش و پرورش ماست که این روزها دارد همه ما را تنبیه میکند.
نظر شما چیست؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - مقدمه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش اول - بوروکراسی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوم - تنبیه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش سوم - اهداف آموزشی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش چهارم - خشونت
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش پنجم - آقای معلم بچه من خوبه؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش ششم - بزرگترین مانع آموزش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هفتم - شعارزدگی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هشتم - آموزش پارتی بازی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش نهم - پنج مانع اصلی آموزش و پرورش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دهم - مدیریت کلاس به روش امیرکبیر
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش یازدهم - آموزش و پرورش، عروس هزار داماد
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوازدهم - گزارش پیشرفت تحصیلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دستاورد ۱۶ سال ارزشیابی توصیفی
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر من وزیر آموزش و پرورش باشم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش پنجم - آقای معلم بچه من خوبه؟