یک آموزگار...
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش ششم - بزرگترین مانع آموزش
بزرگترین مانع آموزش و پرورش کلاس درس است!
بله، بزرگترین مانع آموزش در کشور کلاسهای درس هستند. این حرف را از جنبههای زیادی میشود تحلیل کرد. من از یک جنبه امروز میخواهم تحلیل کنم. جنبههای دیگر باشد برای روزی دیگر یا باشد برای متخصصینی قابل!
هر بار که دانشآموزانم را به اردو بردهام، هرگاه به حیاط مدرسه رفتهایم برای ورزش، بازی، جشن یا مراسمی خاص، هرگاه به طبیعت رفتهایم برای سفر علمی (این یکی خیلی کم اتفاق افتاده) هرگاه به نمازخانه رفتهایم برای برگزاری مراسم یا جشن یا برنامهای و هرگاه، هرگاه، هرگاه جایی بودیم به غیر از کلاس درس خودمان، دانشآموزان من از همیشه مطیعتر، ساکتتر، مؤدبتر و از همه مهمتر، دقیقتر بودند.
در ادامه برای مثال میخواهم توجه شما را به رفتار خود ما بزرگسالها جلب کنم. همهی ما سر کلاسهای دانشگاه پشت میز و صندلیها که نشستهایم شیطنتهایی کردهایم. مگر میشود دانشجو شیطنت نکند؟ با خودکار توی کمر دوستش نزند؟ کاغذ گلوله نکند و پرتاب نکند؟ نه ایراد از ما نیست. باور کنید ایراد از نیمکت و صندلی است. کرم دارد. هرکسی پشت میز و نیمکت و صندلی بنشیند شیطنتش میگیرد. خوابش میگیرد. بیحوصله میشود و میخواهد وقت را بگذراند. با دوستش شوخیاش میگیرد. به حرف استاد یا معلم گوش نمیدهد و منتظر است زنگ بخورد و فرار کند!
این حرف من (که حرف و کشف من هم نیست، فقط یک سرچ بزنید و نتایج را ببینید) ناشی از تجربهای بود که در این سالها بدست آوردهام. انگار ایراد از میز و نیمکتهای ماست. ایراد از تخته سیاه است. ایراد از نحوهی چیدمان نیمکتهای دانشآموزان در برابر میز معلم است. این ساختار سنتی کی میخواهد از بین برود؟
از ابتدای تمدن بشر تا کنون، بر روی هر جنبهای از رفتار و کردار انسان که نگاه کنیم میبینیم تفاوتهای چشمگیر ایجاد شده، از کشاورزی گرفته تا صنعت، ساختمان، علوم جدید و قدیم، پزشکی، اقتصاد و سیاست و هر زمینهی دیگری که نام ببرید، رفتار و رویکرد انسان تغییر کرده و از ابزار و علم و دانش در جهت افزایش بهرهوری و سوددهی برای پیشبرد کارهای خود استفاده کرده است به جز…
اگر گفتید؟
بله متاسفانه به جز کلاس درس!
اولین انسانها وقتی میخواستند چیزی به یکدیگر یاد بدهند یک نفر ایستاد جلوی همه و شد معلم و چند نفر نشستند جلوی پایش و شدند دانشآموز!
و امروز هم در بیشتر جاهای دنیا هنوز همین است. یک نفر میایستد جلوی همه و میشود معلم و بقیه مینشینند جلوی پایش و میشوند دانشآموز!
و این فاجعه است.
چرا بشر هنوز نتوانسته از سیستم سنتی کلاس درس رها شود؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - مقدمه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش اول - بوروکراسی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوم - تنبیه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش سوم - اهداف آموزشی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش چهارم - خشونت
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش پنجم - آقای معلم بچه من خوبه؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش ششم - بزرگترین مانع آموزش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هفتم - شعارزدگی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هشتم - آموزش پارتی بازی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش نهم - پنج مانع اصلی آموزش و پرورش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دهم - مدیریت کلاس به روش امیرکبیر
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش یازدهم - آموزش و پرورش، عروس هزار داماد
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوازدهم - گزارش پیشرفت تحصیلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش اول - بوروکراسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تعطیلی مدارس، تهدید یا فرصت؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
استخدام در آموزشوپرورش، تهدیدها و فرصتها