یک آموزگار...
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوازدهم - گزارش پیشرفت تحصیلی
برگههای امتحانی دانشآموزانم را تصحیح میکنم و حسرت میخورم. حسرت به همهی نداشتههایمان. حسرت به همهی ناتوانیهایمان. حسرت به این که همه لوازم را داریم ولی نمیتوانیم یا نمیگذارند و نباید از آنها استفاده کنیم.
دانشآموزان من در پاسخ تشریحی به پرسشهای سادهای که از آنها میشود، حتا از جمع و جور کردن یک جملهی سادهی فارسی یک خطی هم عاجزند. جمله را شروع میکنند و بدون فعل در انتهایش رها میکنند. اغلب همان طور که حرف میزنند مینویسند و بدتر از آن، همان طور که فکر میکنند مینویسند. یعنی گسسته و پراکنده و بدون انسجام.
و من باید با بودجهبندی لعنتی وزارتی، ریاضی را تمام کنم. باید تقسیم اعداد اعشاری را به مغز بچهای فرو کنم که حتا یک جملهی سادهی فارسی نمیتواند بنویسد، و باید پشت سر هم گزارش از پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به مدیران بالادستی ارائه کنم.
بله درست خواندید، گزارش از پیشرفت تحصیلی، فقط پیشرفت!
در آموزش و پرورش مقدس ما کسی پسرفت نمیکند. همه پیشرفت میکنند و قلههای علم و دانش را یکی یکی فتح میکنند. دکتر و مهندس میشوند و پدر و مادر بهشان افتخار میکنند و مایهی سربلندی کشور میشوند.
آخ که چقدر میشود در این مدرسهها با بچهها کار کرد. آخ که چه کارهایی میشود کرد.
ولی بودجهبندی لعنتی وزارتی!
ولی کتابهای صد من یک غاز درسی.
تکه پارههای دانش را همین طور بی سر و سامان میریزیم در مغز بچهای که هنوز یک جملهی سادهی فارسی نمیتواند بنویسد. هنوز هزار و یک جای کارش لنگ است. یا دیشب را نخوابیده به خاطر دعوای پدر و مادر یا غم قسط پدر را دارد و یا ناهارش را نخورده آمده مدرسه یا اصلن ناهاری نداشته که بخورد و یا اصلن هیچ مشکل اقتصادی هم ندارد، ولی بازیاش را ناتمام رها کرده به زور راهی مدرسه شده یا اصلن مدرسه را دوست ندارد و به زور میآید مدرسه.
این تقسیم اعداد اعشاری را کجای مغز این طفل معصوم بکارم که سبز شود؟ این زمین لمیزرع ذهن کودکی که همهی راههای رشد بر آن بسته است را چگونه آبیاری کنم؟
حالا ممکن است بعضی شعار دوست داشته باشند.
بگویند معلم خوب کسی است که همهی جنبههای دانشآموزش را پرورش دهد. هم ریاضیاش را به بودجهبندی برساند و هم مهارت فارسیاش را رشد!!!! دهد و هم جنبههای اخلاقی و عرفانی و معنوی بچه را پرورش دهد. به این دوستان باید یک کلام گفت ساکت! (مودبانه)
مگر خم رنگرزی است که بچه را فرو کنی داخل خم و شازده بیرون بیاوری!
چقدر کوتهنظر است کسی که فکر میکند یک معلم میتواند و باید تمام جنبههای یک دانشآموز را رشد دهد.
به خاطرههایتان رجوع کنید. هیچ کدام معلمی داشتهاید همهفن حریف که تمام جنبههای وجودی دانشآموزانش را پرورش داده باشد؟ و مگر شدنی است؟
ولی
شاید هر کسی یک معلم خوب در خاطرش مانده باشد که در زندگیاش تأثیر گذاشته است، و فقط یک نقطهی نور کوچک، نه بیشتر!
و مگر معلمی غیر از این است؟
روشن کردن یک نقطه نور کوچک در تاریکی ذهن یک نفر. همین.
بدون شک بقیهی راه را باید خودش برود.
نقدهایی بر آموزش و پرورش - مقدمه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش اول - بوروکراسی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوم - تنبیه
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش سوم - اهداف آموزشی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش چهارم - خشونت
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش پنجم - آقای معلم بچه من خوبه؟
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش ششم - بزرگترین مانع آموزش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هفتم - شعارزدگی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش هشتم - آموزش پارتی بازی
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش نهم - پنج مانع اصلی آموزش و پرورش
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دهم - مدیریت کلاس به روش امیرکبیر
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش یازدهم - آموزش و پرورش، عروس هزار داماد
نقدهایی بر آموزش و پرورش - بخش دوازدهم - گزارش پیشرفت تحصیلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقدهایی بر آموزش و پرورش - مقدمه
مطلبی دیگر از این انتشارات
گداخانهای به اسم مدرسه دولتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کمی درباره جبار باغچهبان