این افراد انتشارات صاحبان قلب های صورتی را دنبال می‌کنند:

عاشق یادگیری و حل مسئله ، ملقب به روح آب
„ تو زیبایی، چو صلح در چشمان ملتی خسته از جنگ‌ها “
قبل از این که روزی تحصیلات، سوگیری سیاسی-اجتماعی، و یا حتی اسم داشته باشیم، همگی روزی کودک بودیم. بچه ها راحت باهم دوست می شدن، نه؟!
چادر سیاه ماه که نمی‌ره تن خورشید
https://im-famet.yek.link یه دانش آموز رشته ی تجربی که نویسندست و علاقه به موزیک داره و عکاسی رو به صورت حرفه ای انجام میده:)
دوست دار پیشولا 🐾🔥
کس نخواهد فهمید بدان عمرِ درازش که این تن چه کشی...
درد یا لذت کاری که انجام میدی نمی مونه اما افتخار یا شرمندگیش چرا!
خداحافظ و ممنون بابت اون همه ماهی!
باید از هر خیال،امیدی جُست _ هر امیدی خیالی بود نخست:)!
بدرخش!
جایی که امید وجود ندارد، باید آن را به وجود آورد.
یک نویسنده ی ناقابل که مینوشت:)
سرد و تیز می‌خندیدی؛ یک سینِما فرو می‌ریخت'
نیمی قربانی، نیمی شریک جرم، مثل همه.
دختری که نوشتن براش شده مسکن دردهاش🧡؛)
Ali
ما بیشتر زندگیمونو تو بهشت گنگسترا میگذرونیم
ساکن صحن قدس
فقط من.
بوی غم می‌داد چشمانش...
Born of darkness, condemned to silence ✨🌙[{~•°stargirl°•~}]
ما نویسنده هستیم عشقِ من.. ما گریه نمیکنیم..روی کاغذ خونریزی میکنیم
و سوگند به هنگامی که از زنِ زنده بگور پرسیده میشود: به خاطر کدامین گناه کشته شده ای !؟
زهرا پیری یک نویسنده و شاعر دهه هشتادی.
یک غروبِ قریب که غبارِ خاکستریِ اندوه، مارا در خود حل میکند واژه ها متوطن خواهند ماند.
زنده‌ام هرچه زدی تیغ به شریان نرسید!
Gave you all I had and you tossed it in the trash