درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
واژه های کاروانسرا، هنر و کوشش
فریدون جنیدی: «کار» به چم «جنگ» است. در شاهنامه، هنگامی که پیلسم آهنگ نبرد رستم میکند، برادر بزرگترش، پیران، چنین میگوید:
بدو گفت کـ : ”ین مرد بُرنا و تیز
همی بر تن خویش دارد ستیز
همی در گمان افتد از نام خویش
نیندیشد از کار و فرجام خویش
و یا: هنگامی که سپاهیان ایران و توران در جنگ درنگ کرده اند و هومان ناشکیبا، از ایرانیان هماورد میخواهد:
چنین داد پاسخ به هومان که: ”رَو
به گفتار، تندیّ و، در کار، نَو ...
بدو گفت هومان به بانگ بلند
که: ”بی کردنِ کار، گفتار چند؟
از آن، «کارزار» و «پیکار» برآمده است.
در زبان پهلوی واژه کار (kār) به چم جنگ است که همچنان واژه کارزار و پیکار نیز به جای مانده اند. همچنین در زبان پهلوی واژه جنگ (ǰang) امروزی نیز بوده است.
در زبان پهلوی واژه های رَزم (razm) و نَپَرت (napart) یا نیپَرت (nipart) همگی به جنگ و نبرد کردن اشاره دارند.
در گذشته واژه های کار و پیشه نیز به گونه امروزیشان به کار می روند. واژه پیشه در پهلوی پِشَک یا پیشَک (pēšak) گفته می شده است.
زبان پارسیگ یا پهلوی ساسانی مادر پارسی امروزی است.
واژه کاروانسرا
در شاهنامه، «منزل» به چم کاروانسرا آمده است. افراسیاب در نامه به کیخسرو چنین می نویسد:
یکی منزل اندر بیابان نماند
به کشور، جز از دشت ویران نماند
منزل عربی است، به چم محل فرود آمدن. واژه کاروانسرا از دو بخش ساخته شده است: کاروان + سرا. خود واژه کاروان از دو بخش کار + وان ساخته شده است، چون واژه «ساروان» هم داریم. وان به چم جایگاه، برای نمونه در ایروان، شیروان، و قزوین؛ و کار چنان که گفتیم به چم جنگ است.
بنابراین، می توان اندیشید که نخستین بار کاروانسرا از جنبش سپاهیان ساخته شده است، زیرا هنگام حرکت سپاه، شب ها نیاز به منزل گاه داشتند.
دگرگونی به کارگیری واژه هنر
واژه هُنر امروزی در زبان پهلوی هونَر (hunar) گفته می شده و به چم جنگاوری بوده است. همچنین واژه رَزمیک (razmīk) نیز به چم جنگاوری است.
دگرگونی به کارگیری واژه کوشش
امروزه واژه کوشش را برای تلاش کردن در کارها و روزمرگی به کار می بریم ولی کوشش در زبان پهلوی و در فارسی کهن تر، نزدیک به زمان فردوسی، چم جنگ می داده است.
تُخشِش: در زبان پهلوی تُخشیشن (toxšīšn) بوده است، و همان است که امروز «کوشش» می گوییم.
بچه تُخس هم که امروز می گوییم از دیوار راست بالا می رود، از همین واژه گرفته شده است، یعنی بچه ای که زیاد کوشش و تقلّا می کند.
در نوشته زیر که بازنویسی نوشته به زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی) به دبیره (خط) امروزی است، نشان می دهد که که واژه تُخشاک به چم کوشا بودن امروزی است ولی واژه کُخشیتَن (kōxšītan) به چم جنگ است.
بنابراین واژه کوشیدن امروزی که از کُخشیدن گرفته شده است به چم جنگیدن است و واژه تُخشیدن به چم تلاش کردن (و یا به کاربرد امروزی، کوشش کردن) است.
پَد کار او کرفَک کَرتَن تُخشاک بَوِت
به کار وُ نیکی کردن تُخشا باشید
همچنین می بینید که واژه کار در کاربرد امروزی خود نیز به کار می رفته است و نوشته بالا اشاره به تُخشا بودن در کار و کِرفَک (نیکی) کردن دارد.
واژه پَد در زبان پهلوی همانی است که امروزه آن را به می گوییم: پَد نام ی دادار ی اوهرمزد که به فارسی امروزین به نامِ دادارِ اوهرمزد خوانده می شود.
این واژه برای نمونه در نام پَدرام همچنان هست و از این روُ نباید آن را پِدرام بگوییم.
پَدرام به چم به آرامش است.
اَپاریک خواِشکاریه تُخشاک بَوِت
دیگر خویشتن کاری تُخشا باشید
واژه خویشتن کاری که در پهلوی خواِشکاریه (xvēškārīh) گفته می شود کهن واژه ای است که همسان با واژه عربی وظیفه (و کار شخصی) است. خوشیتن کاری، کاری است که بر دوش (عهده) کسی است تا انجام دهد.
واژه خوشیتن کاری جایگزین پسندیده ای برای وظیفه است.
پیلسَم از پهلوانان تورانی و پسر ویسه سپهسالار افراسیاب است. از میان تورانیان او تنها پهلوانی است که جسارت رو در رو شدن با رستم را داشت. رستم او را در دوّمین جنگی که به کین خواهی سیاوش درگرفت به زخم نیزه کشت.
هومان پسر ویسه و برادر پیران از پهلوانان تورانی در شاهنامه فردوسی است. بر پایهٔ شاهنامه او از نوادگان تور بود. او و پیران، از چهرههای سرشناس خاندان ویسه هستند. هومان در جنگ دوازده رخ نخستین فرد هلاک شدهاست که همراه با مترجم به نبرد بیژن شتافت
مطلبی دیگر از این انتشارات
من اینجا ریشه در خاکم
مطلبی دیگر از این انتشارات
هَچ اَندرز ی اُشنَر ی داناک
مطلبی دیگر از این انتشارات
ستون های بیشاپور ساسانی و گشته دبیره