درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
واژه سرخ
واژه سرخ در زبان اوستایی به گونه (سوخرَ) -suxra آمده و درباره آتش گفته شده است. در فارسی باستان (خاستگاه آن پیرامون استان فارس امروز) و در سنگ نبشه داریوش یکم، این واژه به گونه ثوخرَ (-θuxra) آمده است که به چم (معنی) سرخ است.
در زبان های باستانی همچون اوستایی و پارسی باستان، واکه (حرف) ث امروزی بوده است. در زبان پارسیگ این واکه نیست و امروزه تنها در اندک واژه هایی همانند کیومرث مانده است و ما س و ث را به یک گونه می خوانیم. در آوا نویسی زبان های باستانی، θ به واکه ث و s به س اشاره دارد.
در سانسکریت واژه شوکرا (-śukrá) به چم: "روشن، پاک، سفید" و در نخش (نقش) نام خنثی به چم: "روشنی، نور" است و واژه دیگر، شوکلا (-śuklá) به چم: "درخشان، روشن، سفید" و در نخش نام خنثی یعنی: "خال سفید، لکه سفید". است.
در زبان پارتی (پهلوانیک) واژه سوخرَگ (suxrag) به چم "ارغوانی" و در سکایی واژه سوررا (-surra) که بازمانده واژه سوخرَکَ (-suxraka) است به چم "پاکیزه" است.
در زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی - پارسیگ) واژه سرخ به گونه سور (sur) و سوخر (suxr) آمده است.
در زبان آسی و در گویش ایرونی به گونه سیرخ (syrx) و در گویش دیگوری به گونه سورخ (surx) به چم "سرخ" است و زمانی که نخش نام واژه داشته باشد به چم: "چهره ، رخ" است.
آسی یا اوسِتی یا اُسِّتی (به زبان آسی: Ирон ایرُن، یا ирæтты ӕвзаг ایرَتّی اَوزاگ (به چم زبان مردم آسی) یکی از زبانهای ایرانی شاخهٔ (شرقی) است که امروزه در قفقاز در منطقهای میان روسیه و گرجستان بدان سخن گفته میشود. آسی و تاتی تنها زبانهای ایرانی هستند که به گونه بومی در بخشی از قاره اروپا رایجاند.
در کردی واژه های سُهر (sohr) و سور (sūr) و سُر (sôr) به چم "سرخ" هستند.
سهراب، سور، سُرخ، سهرورد، چهارشنبه سوری، سور دادن، سرخ کردن و ... همه ی این وازگان از ریشه (سُخـر) به چم رنگ قرمز می باشند .
سهراب دارنده آب و رنگ سرخ و سرخ روی است. واژه سرخاب از دو واژه سرخ + آب ساخته شده است. تهمینه مادر سهراب و همسر رستم زال او را چنین نامید زیرا سرخ روی بود.
سهرورد دگرگون شده " چیتراورت ، چهرورد" پارسی و به چم گل چهر ، گل رخ و گل سرخ ، زادگاه دانشمند نامی ایران پیر شهاب دین (شیخ شهاب الدین ) سهروردی نامور به پیر خاورشناسی (شیخ اشراق) که در چیستایی فلسفه به اوگ (اوج) رسید ولی با رشک ورزی و کینه دشمنان و به دستور صلاح الدین ایوبی فرمانروایی زمان خویش کشته شد.
ریشه واژه سهراب از واژه نامه آپادیس
ریشه واژه سهرورد از واژه نامه آپادیس
مطلبی دیگر از این انتشارات
به کارگیری هوش مصنوعی در خواندن دست نوشته های باستانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
درخت آسوریگ یادگاری به پهلوی ولی پس از اسلام
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوهگیلویه در گذر شن های زمان