درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
وزوانیان هنوز به زبان پهلوی سخن می گویند
برای بسیاری از ایرانیان و جهانیان شگفت است که بدانند هنوز هم یادگارهایی از زبان پهلوی ساسانی که بن مایه و ریشه ی زبان پارسی امروزی است ، در شهری از ایران زمین روان است و مردمان آن سرزمین به زبان کهن نیاکان خود سخن می گویند !
وزوان شهری است از توابع میمه که در ۱۰۰ کیلومتری شمال اصفهان در مسیر جاده ارتباطی اصفهان-تهران قرار دارد. از لحاظ تقسیمات کشوری تابع شهرستان شاهینشهر و میمه و بخش میمه است و به فاصله سه کیلومتری مرکز بخش که شهر میمه است واقع شدهاست.
مردم اين منطقه تا حدودي در فرهنگ و تمدن هماهنگي دارند و به زباني سخن مي گويند كه خود شاخه اي از زبان پهلوي ساساني و پارسيك جنوبي است و محققين و پژوهشگران نيز سمنان و بخش هايي از كاشان و اصفهان را از يادگار هاي زبان پهلوي (پارتى) مي دانند پيش از زمان پيدايش در زمان ساسانيان زبان مردم ايران زبان پارسيك يا پهلوي ساساني بوده و اين لهجه اي از زبان پهلوي اشكاني به شمار ميرفت كه در جنوب ايران رواج داشت. لذا پيش از اسلام چون اين سرزمين به استان فارس نزديكتر بوده بنابراين به همان لهجه پهلوي اشكاني سخن مي راندند و مي توان گويش كنوني مردم اين سامان را بازمانده ي زبان پارسيك يا پهلو ي ساساني دانست.
سیاری از واژگان مستعمل در این گویش با زبان های باستانی ایران مشابهت هایی دارد که نشان از انشعاب این گویش از زبان های باستانی رایج در خاور میانه و وسعت تاریخ آن دارد و می تواند خود دلیلی بر اثبات غنای تاریخی شهر وزوان باشد.
آروس: (ãrüs) این واژه به معنی عروس است. این واژه از ریشه اوستایی اَرِزَ به معنی سپید است که به معنای آراسته و زیبا نیز به کار می رود.
کووَه: (küa) به معنای سگ است و با واژه سِپاکو یا اِسپَکو که در زبان مادها نام سگ ماده است، هم پیوند است.
کیَه: (kiya) در این گویش به معنای خانه است و هم ریشه با کَتِه در اوستایی و کَتَی یا کَتَک در پهلوی اشکانی.
هُشکَه: (huška) به معنای خشک و همان هُشکَه در زبان های پارسی باستان و اوستایی است.
هاما: (hãmã) ضمیر اول شخص جمع ما است و دگرگون شده واژه hãmã در پارسی میانه است.
وَس: (was) بس. و همانند was در زبان پارسی میانه است.
هِندَه: (hendah) هستند. هم پیوند با tidah در پارسی باستان است.
جَن: (jan) زن. هم پیوند با jani در زبان اوستایی است.
وارون: (vãrün) باران. هم ریشه با vãrãn در زبان پهلوی و هم پیوند با واژه وارونا خدای آسمان بیکران، از خدایان گهن نژاد آریاست.
آرت: (ãrt) آرد. هم پیوند با واژه artak در زبان پهلوی است.
اِور: (ewr) ابر. هم ریشه با واژه awr در زبان پهلوی است.
واج: (vãj) صدا زدن و سخن گفتن. همانند واج در زبان پهلوی و واچ در زبان اوستایی است.
اِستِرَه: (sterah) ستاره. هم ریشه با stãrak در زبان پهلوی است و هم پیوند با زبان های هند و اروپایی، هم ریشه باstãr در زبان انگلیسی است.
گُرد (gord) بزرگ. هم ریشه با gouru در زبان اوستایی به معنی بزرگ و سنگین.
دوم (doum) صورت. هم ریشه با daiman در اوستایی به معنی صورت و رخساره.
این نوشته از سایت مهرمیهن گرفته شده است.
گویش پهلوی ساسانی
با گوش کردن به پرونده (فایل) شنیداری زیر می توانید با گویش زبان پهلوی ساسانی یا پارسیگ یا پارسی میانه آشنا شوید. آن را به گوش دهید و ببینید که آیا چیزی از واژه های به زبان فارسی امروزی از آن می فهمید. اگر در زبان های میانی و باستانی ایران وارد شوید، خواهید دید که زبان های امروزین، همه دارای یک ریشه هستند و چیزهای جدا از هم نیستند.
انگیزه از پرونده شنیداری زیر تنها آشنایی با گویش زبان پهلوی ساسانی (پارسیگ) است و نه هم سنجی (مقایسه) میان دو گویش پهلوی و وزوان
مطلبی دیگر از این انتشارات
کاربران فضای مجازی درباره «نشاط» چه گفتند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
زبان های ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آسیه، پهلوان کوچک سیستان و بلوچستان و دردهای سیستان و بلوچستان