parsax x·۲ ساعت پیشآغاز از هیچدل شکست، نه با فریاد، بلکه با سکوتی که مثل برف نشست. اما جرقهای در شب مانده؛ یادآور اینکه هر خاموشی، آغاز روشن شدنِ درون است. و حالا، دل
بانگرین·۱ ماه پیشآیا مادرصدایی در درونم فریاد میزند کمکنیاز به فرار کردن از این سایه ها دارم میخوام افتاب شوم و از تاریکی های دردناک جدا شومنیاز به کسی دارم برایش س…
امینرضا ترکی·۵ ماه پیشپایانهای پیش از شروع!هر روز در ذهنم موجی از ایدهست؛ برای مطالعه، نوشتن، ساختن...از نقد نوشتهها و فیلمها، تا پرسشهایی درباره زمان و آفرینش.
صبا سالاریدرمملوِخالی·۹ ماه پیشآغاز ، شروع و....بعد مدت ها سلام!آقا تموم چیزایی که نوشته بودم الان یک دفعه پرید مجبورم دوباره از اول بنویسم ، خب ایرادی نداره، برای بار هزارم دوباره مینوی…
الوهیر·۹ ماه پیشپایان و آغازهمهچیز از یک نقطه شروع میشود؛ نه آنطور که خیال میکنیم، با هیاهو و اعلامیه، بلکه در سکوتی عمیق، همانجا که دیده نمیشود اما حس میشود. پ…