م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: از همان آغازدر همان اولین دیدار، قرار گذاشتیم که عاشق هم نشویم. چه قرارِ مضحکی! مگر هر دو آدم از همان اولین برخوردشان، با هم عهد میبندند که عاشق هم نش…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: آموزگارِ عشقگفتم: از عشق چیزی نمیدونستم. به عشق میگفتم «عقش» مثلِ وقتی که به مشق میگفتم «مقش» یا شایدم «مخش» مامان میگفت: «بچه درست تلفظ کن!» مینش…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: چایی هلدارکتاب را سهلانگارانه ورق میزنم و میپرسم: «به نظر تو بنویسم، بخوانم، فیلم ببینم یا متنی منتشر کنم؟» بلند میشود و میپرسد: «چایی میخوری؟»…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: نفرِ سومسرباز که بازویم را میگیرد، زیرلب میگویم: «عشق آدم را خرافاتی میکند؟» به جلو هولم میدهد و میگوید: «راه برو!» از پشت سر صدای خندههایش ر…
م.ع·۲ سال پیشنام داستان: مرگ مؤلفبه نظریۀ «مرگ مؤلف» معتقد بود. اعتقاد داشت که باید هر اثری را مستقل از هویت صاحب اثر به بوتۀ نقد کشید. از مریدان پروپاقرصِ «رولان بارت» ب…