reyhane.yazdi·۱۴ روز پیشهسته خرما سرنوشتش تفی شد، سپس اصلاح شدهسته خرما جایش امن بود، اطرافش پر از گوشت خرما بود، جهانش فقط همان خرما بود، همیشه بیکار بود، آرزوی او تجربه کردن لحظه های متفاوت و دنیاهای…
نوشتههای کوتاه دربارهٔ همه چیز·۵ ماه پیشتاس اعظم 🎲همیشه دو تا تاس همراهم هست.دیروز تو خیابان ابنسینا، دو نفر تصادف کردند. پیاده شدن فحش و فحشکاری کردن. پلیس داشت باسرعت میومد که برسه به صح…
نوشتههای کوتاه دربارهٔ همه چیز·۶ ماه پیشهوش، بیهوش شد 🤭💉تو یه بعدازظهر گرم بهاری ساعت ۱۵:۵۵ دقیقه اواسط خرداد ماه، به هوش مصنوعی گفتم: اومدیم و یه روز بیهوش شدی چیکار میکنی؟ گفت: من که باهوشمگف…
فرزام صفاریان·۹ ماه پیشماخولیای کهتری، یا ماجرای شوم میراث یک پدراین داستانی کوتاه است که در کمتر از 300 کلمه سعی دارد ماجرای میراث یک پدر برای پسر نوجوانش را به کلمات تبدیل کند.
فرزام صفاریان·۹ ماه پیشماخولیای کهتری، یا داستان میراث شوم یک پدراین داستانی کوتاه در کمتر از 300 کلمه است در مورد میراث شوم و در عین حال، ماندگار یک پدر طنّاز برای فرزند نوجوانش...!
فرزام صفاریاندرسَکّو!·۱ سال پیشکودکی یک دیوانه (داستانی در کمتر از 500 کلمه)در این متن سعی داشتم تا با کمترین کلمات ممکنه داستانی جالب بنویسم
قصهها | داستانهای کوتاه و مینیمال·۲ سال پیشاپیزود دوازدهم | آدم دوهزارییه روز مردی درحالی که دست بچه کوچیکی رو گرفته بود وارد سلمونی شد و به صاحبش گفت ...صدا و تدوین: امین سمیعی ??همراه قصه ها باشید?? صفحه ق…
سید مهدار بنی هاشمی·۲ سال پیشراننده کارت قرمزی#صد_داستانک#داستانک_1نه اسنپ قبول کرد نه تیپسی. تنبل شده بودم. آنفولانزا زیاده شده پس دور اتوبوس و مترو را هم خط کشیده بودم. زنگ زدم آژانس…
پوریا رستم زاده·۲ سال پیشداستانک قندِ زرد مزهملکه به کارگرها گفت: در اینجا گزارش دادند که در باقی مانده این مایع مقدار زیادی قند موجود است. پس بروید و آذوقه جمع کنید که زمستان از هم اک…