سهند نقی زاده·۳ سال پیشجوشکارهمه چیز برای من از حدود ۱۰ ماه پیش شروع شد پانزده یا شانزده مهر ماه سال قبل بود که یکی از دوستام زنگ زد و پیشنهاد کار بهم داد . شرایط منم ج…
کالیستو·۳ سال پیشبزن به دیوار!شاید دوست داشته باشی یک مشت بزنی به دیوار که به همسایه تان بفهمانی که سر و صدا نکند!
m_14412958·۳ سال پیشنان داغ اتوی داغقصه از آنجا شروع شد که یک تستر قدیمی سوخت. مادر نه اعتقادی به ماکروفر داشت و نه اعتقادی به نان تازه. مادر فقط به تستر اعتقاد داشت و به تمام…
محمد فاتحی·۳ سال پیشخواهرم، اسب بازی بادی و دیوار!مادربزرگ به رسم همیشه وقتی از تهران می آمد خانه ما با خودش برای من و خواهرم سوغاتی می آورد... سوغاتی های رنکارنگ... از خوردنی تا پوشیدنی...…
محمد گیوکی·۳ سال پیشاز جوراب سوراخ تا حفاظت از محیط زیستسایت دیوار جاهایی به دادمون رسیده که شاید فکرش هم نمی کردیم.یه جایی از ضربه زدت به اعتماد به نفس مون دفاع کرده، چطور؟!
مهسا جارچى·۳ سال پیشدیواری که به خاطرش کتک خوردماولین باری که رو دیوار نوشتم رو هیچ وقت یادم نمیره،درسته که فقط پنج سالم بود ولی دلیل نمیشه یادم نیاد که به خاطر اینکه رو دیوار با ماژیک ع…
نیلوفر زمانیان·۳ سال پیشدیوار، مروج فرهنگ جدیددینوشتن از دیوار برای افراد مختلف، مصداق هر کسی از ظن خود شد یار منه. از خاطرات «فکرشو میکردی بتونیم مبل قدیمیارو بفروشیم؟» تا «اینو خوب خ…