نیلوفرثانی·۱ روز پیشمگر طاقت آدمی چقدر است؟!شبیه کسی شدهام که در برهوتی که تا چشم کار میکند از آبادی و آدمی خبری نیست، سرگردان است...تو دوری و من دستهایم هر چه می کارد، خار است و م…
نیلوفرثانی·۴ ماه پیشقسم به دل عاشقزیبا !!درصبح روشن آشنایی اگر مکثی نه برای تماشای حظ و فیض بیشتر عشق ، بلکه مسخ در تصاحب باشد، امیدی به لمس خورشید گرمی بخش "یکتا شدن "نیست…
نیلوفرثانی·۴ ماه پیشدر باب زندگیدر میان انبوهی از گذشته و دیروز،امروز و حال و اکنونمان چگونه می گذرد؟آدمی تا امروز را درنیابد، آینده ای نخواهد داشت. فردا همین لحظه ای ست…
نیلوفرثانی·۴ ماه پیشترنم پروازکافیست دستم را بیندازم پشت چشم هایم و تو بیرون بیایی نفسهایم را بو بکشم، عطر تو بپاشددر لبخندم، تو پیدا شویکافیست دهانم را باز کنم، نام…
نیلوفرثانی·۴ ماه پیشگوهر جهانمونس جانرنج از جهانم گذر نمی کند، مسافریست که آمده و مانده است. رد نمی شود. عبور نمی کند... در گذرگاه هر اتفاق، در زیستنی که نه در اختیار…
نیلوفرثانی·۳ سال پیشبهار در زمستانبودنت آفتابیست که بر پیکره سرد و یخ زدهی دشتی افتاده که حالا از سینهاش، بذرهای نو، جوانه زده.گرمیِ مطبوعِ نوری که در دل زمستانی، غوغای ر…
نیلوفرثانی·۳ سال پیشدلتنگیدر حضور تو ، خودم را جور دیگری پیدا می کنم.. همان خودی که وقتی نیستی انگار از من هزار فرسخ دور است، آنقدر دور که دلتنگش می شوم، هوایش را می…
نیلوفرثانی·۳ سال پیشبرای تویی که در بهار دیدمت ...در آن وقتِ تلاقیِ حضور در صحنِ دیدار، از آن اتصالِ شهدو شهود، از آن رویارویی جان با جان، چه ریختهای در من که روز پشت روز و شب در امتداد شب…
نیلوفرثانی·۳ سال پیششادی گمشدهپادزیستسالهای زیادیست که در کشورهای توسعهیافته و متمرکز بر تعیین و اجرای حق فردی و انسانی این فرهنگ پایهای کارشده و جا افتادهاست که « ی…
Niloofar Sani·۳ سال پیشدیوانگی شبیه مرضهای پیدا نیستعزیز نازنینمهرت نشستهای بر دل و جانم و هوایِ چشمهایت مرا، رمانده از متن عافیتکه سالها در حاشیهی تنهایی خود غرق بودمدلآشوبم در نبودت، دل…