mehrpouya kakavand·۳ سال پیشانفصالمن امشب رهسپار دیار خاکمکرم ها تغذیه میکنند از وجود منتازگی ندارد!سال ها بود که موریانه های دنیوی میخوردند روحم رادر این شب های تاریکسکوت ق…
mehrpouya kakavand·۳ سال پیشمرورمن با تو احساس خویشاوندی میکنمای آدم دورای آدم نزدیکای مادر در انتظار فرزندای فرزند غریبه درمعماری خانهمن با تو احساس خویشاوندی میکنمای زنی…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشغریبهزنانگیت، زیبا ترین جرم شدیه بی گناه که لای کوچه های مرد سالار ما گم شدظهر آزادی میبینم رقص موهاتوتا اون موقع به جون میخرم اشک شب هاتکشیدی…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشصحبترفتار تو فاعل شکستن دلم شدبا حرفات ساختی ترک های روشخواستم با حضورم خودنمایی کنمچشماتو بستی رو حضورم وگفتی دور شومیرسی به ته جاده ی حرفایی…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشبازماندهتصادف عقیده ها توی خیابان آزادی دلیل مرگ باور بودسرد بود لای بلوکای کارگر نشینکل گرمای شب، سرباز دم در خونه یسرهنگ بودافتادن سر جلوی بچه…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشدشمنروحم، زندونی چهار طرف اتاقمهیه گستاخ بودم که فکر میکردم، تنها سلاحم نگاهمهنگاهم کشیدم به کفروی بوم زبرش نقش زدم به همچه کفشایی بود که از آ…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشآیینهعلامتای سوال جنگ میکنن تو جبهه ی مغزمسرای بریده ی مرکزشونیادگار جنگنپر از حیرتمنتج شدن به عصبانیتفکر کردن به نتیجه های بر عکسگول زدن انسان…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشخانمنباشی، نیستمربط دارم به حضورتبزرگ ترینی، ریزمکم دارم از وجودتخوشبخت ترینم که هوایی که منو تازه میکنه، کهنه شده توی بدن تواحساس غرور میکن…
mehrpouya kakavand·۴ سال پیشمائدهدور بدنت بگردم با بدن لاغرمبعد از رفتنت، هیچ خنده ای نشد باورمیه قاب عکس قدیمی زرد، شد همه ی خاطراتمونرفتی و فکر ما رو نکردی و تموم شد کار…